سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چهل نکته مهم برای مطالعه

 

 

1.  طبق برنامه مدرسه،درسهای هر روز را همان روز مطالعه نمائید.
2.  هنگام مطالعه از روش نت برداری یا خلاصه نویسی استفاده کنید،به عبارتی یا مطالب مهم روی یک برگه یا در دفتری نوشته شود ویا اینکه در کتاب با مداد زیر آنها خط کشیده شود ویا با ماژیک مخصوص (فسفری)روی مطالب مهم علامت گذاری شود وطبق برنامه مرور شود.
3. همیشه مدتی قبل از شروع امتحانات مطالب کتاب راتقسیم بندی نموده وطبق برنامه چون مطالب کم است سعی شود بخوبی آنها را یاد بگیرید.
4.  با توجه به اینکه در هر هفته می بایست کتابی مطالعه شود وبرای هر کتاب دو جلسه خواندن کامل ویک جلسه مرور در نظر گرفته شده است،خوب است که آن تقسیم  بر دو شود ودر هر جلسه محدوده مورد نظر،طبق آنچه که در شماره دو گفته شد خوانده شود.
5. خوب است که درجلسه های چهارم ویا پنجم هرکتاب،قبل از شروع کردن درس جدیدو بخش جدید،آموخته های قبلی مرور شود.


نگرانی مردان از مطالعه زنان

 

مریم مقدس در حال مطالعه کردن بود که پیام خدا  دال  ِبر مادر شدنش و تولد مسیح،  توسط فرشته ای بر او نازل شد. این تصویر را ما در تابلوی «وحی» اثر سیمون مارتینی (1333 میلادی) که در یوفی سیر واقع در فلورانس نگاهداری می شود، می بینیم. حضرت مریم از دیدن فرشته دچار وحشت و ترس می شود. او خود را به عقب کشیده و عبای آبی خود را طوری محکم به دور خود می پیچد که انگار دارد به خود  پناه می دهد،  همزمان و در حالی که انگشت شستش را لای کتاب گذاشته که فراموش نکند تا چه صفحه ای خوانده است، با دست دیگرش کتاب را از نگاه فرشته پنهان می کند. تازگی ِ تصویر مارتینی از مریم مقدس، توجه همگان را به خود جلب می کند، زیرا که مریم ِ مارتینی دختر باکره و ساده ای که همه می شناختند نبود. او زنی باسواد بود و کتاب دستش هم سمبولی از عقل و دانش و تا آن زمان هیچ کس حضرت مریم  را در چنین حالت دفاعی  به نمایش نگذاشته بود. ما مریم مقدس را  تنها هنگام «وحی» در حال مطالعه نمی بینیم، بلکه در بهشت هم او در دنیای کتاب و مطالعه غرق است. حداقل در دنیای نقاشان.

ادامه مطلب را درسایت والس بخوانید

 


ما همه خوبیم* گفت و گو با عباس معروفی

 

 

من معتقدم در شهر برلین با راه اندازی این کتابفروشی در واقع حرام شدم یعنی جامعه توجهی به من نکرد در صورتی که بسیاری می توانستند از حضور من در اینجا در حد یک مشورت استفاده کنند حتی برای خرید کتاب. من به دنبال قهرمان شدن نبودم وگرنه در ایران می ماندم ولی فکر کردم بروم یک جایی که کارم را ادامه بدهم. در این شهر، 10 هزار ایرانی که بسیار هم ثروتمند هستند، زندگی می کنند، اما متاسفانه تعداد زیادی از این افراد حاضرند پول هایشان را در قمارخانه ها ببازند ولی برای خرید کتاب هزینه یی نپردازند. اینها به فرهنگ و ادبیات کاملاً بی توجه اند، به همین خاطر سرآخر به این نتیجه رسیدم که اینجا حرام شدم.ماها یک جورهایی قربانی هستیم، در واقع به نوعی لت و پار می شویم. صبح که از خواب بیدار می شوم، وقتم تباه می شود به صحافی، برش، فروختن کتاب، زمین شستن، شیشه شستن و کارهایی که زمانی در دفتر نشریه گردون می نشستم و برایم انجام می دادند. به جای این کارها می توانم 200 تا آدم مستعد را 3 ، 4 سال تحت آموزش بگیرم و 30 تا رمان نویس درست از توی اینها دربیاورم. در واقع خط طلایی عمر من هر روز تلف می شود. ما این همه نویسنده در ایران داریم که شاهکارهایشان را ننوشته اند، یک صادق هدایت با شاهکار «بوف کور» داشتیم یا یک گلشیری با شاهکار «شازده احتجاب»، بقیه چی؟ جامعه آنقدر لطمه خورده که به جای اینکه به یک نتیجه مفید برسد و زبده سازی و درجه یک سازی کند تبدیل شده به جامعه یی که متوسط سازی می کند. یعنی 80 هزار تا شاعر داریم، 4 ، 5 هزار تا نویسنده که بسیاری از اصول مهم داستان نویسی را نمی دانند ... یک نفر باید به اینها بگوید. من وقتی بسیاری از داستان ها را می خوانم دلم می سوزد، چون فکر می کنم که اگر کسی به این داستان نویس آموزش داده بود الان این، داستان بسیار جذاب تر بود یا حتی شاهکار نویسنده می شد.


موضوع کتاب

 

بعضی ها با کتاب زندگی می کنند و بعضی ها کتاب را کالایی زینتی مخصوص روشنفکرها و بیکاره ها می دانند؛ آدم هایی که لابد از نداشتن غم نان حوصله و فرصت بازی بازی کردن با کتاب را پیدا کرده اند. معقول این است که اکثریت مردم جامعه جایگاهی بین این دو گروه باشند؛ با کتاب زندگی نکنند اما آن را همچون کوکاکولا و روغن نباتی بخشی از زندگی شان بپندارند. به نظر می رسد که در بیشتر کشورها از روسیه و فرانسه گرفته تا هند و تاجیکستان وضع از این قرار باشد، اما در کشور ما بیشتر مردم به گروه دوم تعلق دارند و کتاب را کالایی تجملی و غیرضروری می پندارند. این را از اخبار تاسف برانگیز کتاب می توان دریافت. تیراژهای زیر سه هزار نسخه که عمدتاً شامل لطف تجدید چاپ هم نمی شوند، نویسندگانی که برای مردم ناشناخته باقی می مانند، کتاب فروشی های اندکی که غریب و مهجور افتاده اند و اخباری از کتاب که فقط حول و حوش حاشیه ها پروبال می گیرد و رشد می کند.

با یک نگاه گذرا می توان دریافت که اغلب فعالیت های فرهنگی خصوصی و دولتی در لایه یی سطحی جدا از عمق جامعه جریان دارد و قدرت و امکان نفوذ در لایه های زیرین را پیدا نمی کند مگر آنگاه که مبتذل و بی محتوا شود؛ مگر زمانی که به شکل سریال های تلویزیونی و رمان های بی کیفیت عشقی، فیلم های سینمایی آبکی، نشریات زرد و سی دی های غیراخلاقی از حاشیه های زندگی بی ارزش بازیگران دست چندم نمود پیدا کند. هنرمندان و ادیبان جایی در میان مردم ندارند و در عوض آوازه خوان ها و هنرپیشه ها سلطان قلب ها هستند.

سمیرا اصلان پور


" شیوه های ترغیب جوانان به مطالعه "

 

      

" کتاب ، عالمی جاودانی و پاکیزه و روحانی است که اوقات فراغت ما ، در آنجا به سعادت حقیقی نائل می گردد."   ( وودزورت)
" اشخاص بزرگ و خوب هرگز نمی میرند زیرا روح آنها در صفحات کتب ، حلول یافته وپیوسته در عالم باقی می ماند."   ( ساموئل اسمایلز)

ما همانگونه زندگی می کنیم که می اندیشیم این جمله در حقیقت حاکمیت و سلطه افکار را بر نحوه زندگیمان نشان می دهد و به عبارت دیگر نوع بینش آدمی و تأثیر آن را بر شیوه زندگی اش تببین می کند . مطالعه زلالترین سرچشمه و غنی ترین منبع تغذیه افکار و اندیشه های انسان است.
جایگاه مطالعه در زندگی جوانان از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا آنان از قدرت حافظه و نیروی اندیشه قوی و اراده جوانی برخودارند و علاوه بر آن برای تکمیل تجربیات زندگی نیاز بیشتری به مطالعه دارند تا اندیشه های دیگران را به تفکر خویش پیوند زنند و راه رسم زندگی را به مدد توانایی فکری بیابند و مجددانه درآن گام نهند.


چه کنییم تا مطالب مطالعه شده را فراموش نکنیم

گروهی از دنش آموزان از فراموش کردن آموخته های خود ویا از اینکه مطلب را در جلسه امتحان به یاد نمی آورند گلایه دارند.اگر شما جزء این دسته از دانش آموزان هستید نکات زیر می تواند به شما کمک نمائید تا دچار فراموشی نشوید.
بیشتر فراموشیهابدین علت است,مطلبی راکه خوانده ایدوارد حافظه بلند مدت شما نشده است یعنی درحقیقت گول حافظه کوتاه مدت راخورده اید.
اگر می خواهید چیزی را درست بیاموزید وفراموش نکنید:
1-   موقع مطالعه تمرکز داشته باشید.
2-تمرین وتکرار پس از مطالعه را فراموش نکنید.
3-مطالب خوانده شده راحتما مرور کنید.
4-به محتوی ذهن خود با خواندن مطالب مشابه پشت سر هم نظم بدهید.
5-از علائم ونشانه ها برای یاد آوری مطالب استفاده کنید.
6- استفاده از قلم وکاغذ هنگام مطالعه  جهت تمرکزحواس را فراموش نکنید.


گفت وگو با «منصور یاقوتی» نمی گویم اشتباه کرده ام

 

     

چرا دلخور نباشم. یک وقت جامعه نسبت به یک نویسنده ذهنیت پیدا می کند. بحث درست یا غلط بودن این ذهنیت نیست. شاید زندگی من در شکل گیری این ذهنیت نقش اساسی داشته است. منتها باید این مساله را هم در نظر گرفت که ذهن و افکار نویسنده در تمام مراحل زندگی اش ثابت باقی نمی ماند. ظاهراً بعضی از منتقدان دوست دارند یک تفکر خاص را که من در دوره یی از آن حمایت می کردم به تمام زندگی و آثار من تسری دهند. این کار درست نیست که منتقدان آن تفکر را تابلو می کنند و از منشور آن به زندگی و آثارم می نگرند. این نوع نگاه ها مخالف حرکت تکاملی انسان است. یک نویسنده مثل تمام آدم ها و شرایط جامعه مدام در حال تغییر و دگرگونی است. اگر ما با یک دید دیالکتیکی به پدیده های هستی بنگریم، هیچ چیز ثابتی نمی یابیم. سوالی که پیش می آید این است که کدام یک از ما می توانیم ادعا کنیم در زندگی دچار تغییرات و افت و خیزهای گوناگون نشده ایم؟


«بانوی ناتمام»: نگاهی به«دختر خاله ون گوگ»

 

          «دختر خاله ون گوگ»نوشته «فریده خرمی»انتشارات «ققنوس»

 داستان های این مجموعه  شتابی هولناک دارند. ریتم حرکت شخصیت های اصلی و گفت وگوی بی امان آنها به گونه یی است که لحظه یی فرصت ایستادن پیدا نمی کنند. دائماً در پی یافتن چیزی یا انجام کاری هستند و هنوز آن را نیافته، در آغازی دیگر مضمحل می شوند و این دایره بی انتها همچنان ادامه می یابد. نخستین چیزی که در این چرخه نمودار می شود چیزی نیست جز شخصیت زن ایرانی؛ کسی که فرصت ندارد، دائماً می دود و هرگز به چیزی که می خواهد نمی رسد. این امر چه عینی و چه ذهنی در شخصیت های این مجموعه دیده می شود.


گل‌هاى این پیراهن: نقد حیات نو بر "دخترخاله ونگوگ"

 

 اگر واژه فمینیسم را در معنای تلویحی و مصطلح‌اش، پرداختن به امور ذهنی و عینی زنان درنظر بیاوریم و یا به عبارتی دیگر، برابری زن و مرد را در تعریف، بدیهی، محض و اتوپیایی دانسته و از دریچه ذهن زن‌ها، پرداختن به جهان را فمینیسم کاربردی محسوب نماییم، مجموعه داستان «دخترخاله ونگوگ» را می‌توان مجموعه‌ای فمینیستی به حساب آورد که به نوبه خود در نوع داستانی‌اش، زن را با تاکید مضاعف و متعاقبا مرد را به تصویر می‌کشاند. یک پرانتز تاویلی: در چنین حالتی، تفاوت جهان زن و مرد، همانند تفاوت از راست نوشتن در زبان فارسی و از چپ نوشتن در زبان‌های لا‌تین است و بالعکس. در این مجال، جهت دستیابی و یا ترسیم نموداری از مکانیزم غالب در این مجموعه همانطور که از نام مجموعه برمی‌آید‌ دو نشانه دخترخاله و ونگوگ که فی‌نفسه نسبت به یکدیگر تقابلی هستند، در یک راستا قرار می‌گیرند. چرا که در پیش‌دانستگی‌های مخاطب نوعی و بار واژگانی و پتانسیل زمانی مکانی موجود در واژه «دخترخاله» نشانه‌ای ایرانی سنتی در فرهنگ عامه است و ونگوگ، نشانه و نامی‌غربی از نقاش هلندی اکسپرسیونیست است. همراستایی این دو که از طریق ترکیب اضافی صورت گرفته و نوعی غافلگیری فانتزی را بر ساخته است; مولفه طنز را باور خواهد ساخت‌


داستان «موش کوچولو» نوشته خانم کیت دى کامیلو آ

 

آفرینش جهانى غیر عادى

       

«قصه ها روشنایى اند. روشنایى در جهانى چنین تاریک ارزشمند است.»
این را گرگورى زندانبان مى گوید.
شاید به همین خاطر است که دى کامیلو در پیشانى کتاب خود مى نویسد:
«جهان تاریک است و روشنایى گرانقدر
خواننده عزیز پیش تر بیا
باید به من اعتماد کنى
دارم برایت قصه مى گویم.»
او در سرتاسر اثرش حضور پیدا مى کند تا براى ما قصه بگوید و ذهن ما را به سمت روشنایى پیش برد و دریچه اى را روبه روى ما باز کند تا بتوانیم به درک عمیق ترى از روابط انسانى نائل شویم. موش کوچولو قصه عشق است. قصه عشق موشى کوچک به شاهدختى زیبا به نام پى  که این عشق به ظاهر مضحک اما شگفت انگیز و پرتوان موشى کوچک را وا مى دارد تا بسان شوالیه اى براى نجات شاهزاده خانم به اعماق سیاهچال برود و با پلیدى ها مبارزه کند.