سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن‌چه می‌خوانید، دقیقاً داستان است!

آن‌چه می‌خوانید، دقیقاً داستان است!
دو سال پیش، ابتدا وحشت‌زده شدیم. بعد وحشت‌مان تبدیل شد به اضطراب و ترس و امید. بعد ناامید شدیم و عصبانی. بعد، هم به ترس عادت کردیم، هم به عصبانیت؛ یعنی بی‌خیال شدیم. و حالا مدتی‌ست که همگی فقط می‌خندیم، بی آن که حتا انتظار بکشیم! دست‌کم در عرصه‌ی فرهنگ و هنر کردند هر چه خواستند، و شد هر چه انتظارش می‌رفت، و اهل فرهنگ و هنر و ادبیات خسته شدند و وامانده از بی‌حاصلی واکنش‌ها و لب‌گزیدن‌ها و شگفت‌زده‌شدن‌ها و اعتراض کردن‌ها و نامه‌نوشتن‌ها و صبوری کردن‌ها و دندان‌قروچه‌رفتن‌ها و...
حالا دیگر بی‌هیچ انتظاری حتا، فقط می‌خندیم، به فهرست کتاب‌هایی که ارشاد خریده، به لحن نامه‌ها و مصاحبه‌های مدیران فرهنگی نوآمده، به طرح‌های ساماندهی لباس و مد و مو و وبلاگ و مسافربر شخصی، به فیلم‌هایی که ساخته نمی‌شوند، به کتاب‌هایی که چاپ نمی‌شوند، به نویسنده‌هایی که نمی‌دانند برای چه می‌نویسند، به روزنامه‌هایی که برای تک تک تحریریه‌شان هم باید اجازه بگیرند، به نشست‌های فرهنگی و ادبی و هنری‌ای که از فردا نمی‌دانند درباره‌ی چه اثر تازه‌ای بحث کنند، به فیلم‌هایی که اکران نمی‌شوند، به کنسرت‌هایی که برپا نمی‌شوند، و حتا به گرمای نفس‌گیر مزخرفی که نمی‌دانم امسال چرا این‌قدر گندتر از سال‌های گذشته به روح و تن‌مان شلاق می‌زند!

خوابگرد

http://www.khabgard.com/