جک لندن نویسنده ای از طبقه کارگر
Jack London
جک لندن» تمام خشونت و حزن سبک ناتورالیسم را در آثارش به تصویرمیکشد. خواندن داستانهای «لندن» چنین بدست میدهد که زندگی او آهنگ تلخی داشته و ریشه در زندگی تلخ پدر و مادرش دارد.
«فلورا»،مادرش، از آغاز زندگی، خوشبخت نبود. او تب تیفویید گرفته و نه تنها زیبایی خود را از دست داده بود بلکه ناتوانی جسمی همچون دید بسیار کم نیز بر نگونبختی او میافزود. «فلورا» موهایش را از دست دادهبود و تا آخر زندگی از کلاهگیس استفاده میکرد. شماره کفشش نیز هرگزاز 12 بچگانه بزرگتر نشد. تب، افسردگی او را افزایش میداد. او همواره درباره چیزهای اطرافش، مانند برتری نژاد گذشتگانش، یاوه سرای میکرد.
«فلورا» تنها فرزند خود را از کودکی با این تفکر بزرگ کرد که سیاه پوستان قابل اعتماد نیستند. («جک لندن» در تمام زندگی بر این باور بود که انگلوساکسونها نژاد برتر آمریکا هستند.)
«جک لندن» اولین نویسنده موفق طبقه کارگر ایالات متحده آمریکاست.
توانایی وی در نوشتن بیش از یک هزار کلمه در روز باعث شد تا در مدت 18 سال نویسندگی آثار مشهور بسیاری را خلق کند. پرکاری «جک لندن» را میتوان در 51 کتاب و چند صد مقالهای که منتشر کرد، دید. او گران قیمتترین و پر خوانندهترین نویسنده آمریکا در زمان خود بود.
گفتنی است، آثار بسیار زیاد «جک لندن» را میتوان از نظر ادبی به رمان، داستان کوتاه، مقاله، نمایشنامه و آثار واقعگرایانه تقسیم کرد.
مشهورترین داستانهای کوتاه این نویسنده عبارتند از: The Call of The Wild, To Build a Fire و White Fang .
«جک لندن»:
«نمیتوانید منتظر وحی و الهام بمانید، بلکه باید آن را با تلاش بدست آورید.»
« انداختن استخوان برای سگی را نمیتوان نیکوکاری نامید. نیکوکاری همانا تقسیم استخوان با سگی است که تو نیز به اندازه آن گرسنه باشی.»