«کسی را که خوش میدارم»
«کسی را که خوش میدارم»
کسی را خوش میدارم که چالاک باشد، که لازم نباشد زورش کنی
که لازم نباشد بگوئی چه بکند، بلکه خودش بداند چه باید بکند.
کسی را خوش میدارم که توانائی ارزیابی نتیجهی اعمالش را داشته باشد
که راه حلها را به دست اتفاق نسپرد.
کسی را خوش میدارم که با مردمش صادق باشد
و با خودش، اما چشماندازش را از دست ندهد
چرا که انسانیم و جائز الخطا.
کسی را خوش میدارم که باور داشته باشد کار در جمع دوستان
بیشتر از تلاشهای پراکندهی فردی نتیجه میدهد.
کسی را خوش میدارم که ارزش شادمانی را بداند.
کسی را خوش میدارم که جدی و روراست باشد
که بتواند با بحثی منطقی و مستحکم
در مقابل تصمیمات یک رئیس بایستد.
کسی را خوش میدارم که منتقد باشد، لاپوشانی نکند
که از قبول اینکه چیزی را نمیداند، یا اشتباه میداند شرمسار نگردد.
کسی را خوش میدارم که اشتباهاتش را بپذیرد
که قدرت داشته باشد دو باره همان را مرتکب نشود.
کسی را خوش میدارم که بتواند انتقادم کند
انتقادی سازنده، رو در رو؛ این کسان را من دوست مینامم.
کسی را خوش میدارم که وفادار و پایدار باشد
که در مسیر دستیابی به اهداف و ایدههایش سست نگردد.
با کسی این چنین، دست به هر کاری میزنم.
حالا، با داشتن کسی از این دست در کنارم
دستمزد خوبی به خودم پرداختهام!
ماریو بنهدتی شاعر، قصهپرداز، نمایشنامه نویس، اهل اوروگوئه
علامه زاده