رمان ماجرای عجیب سگی در شب
رمان ماجرای عجیب سگی در شب داستانی است نوشته مارک هادون انگلیسی.
مارک هادون نویسنده، تصویرگر و فیلمنامهنویس انگلیسی به خاطر نگارش این کتاب جوایز بسیاری را از آن خود کرد، از جمله:
- جایزه بهترین کتاب داستانی سال ویتبرد
- جایزه گاردین
- جایزه ساوت بانک شو
تاکنون بیش از یک و نیم میلیون نسخه از این کتاب در بریتانیا به فروش رسیده است.
به نقل از BBC
کریستوفر نوجوانی مبتلا به سندرم اوتیسم است. او به علت این بیماری خاص از درک مسائل عادی زندگی عاجز است، اما هوش فوقالعادهای دارد و دنیا را دیگرگونه میبیند. ماجرا با کشتهشدن سگی در همسایگی آنها آغاز میشود و کریستوفر سعی میکند قاتل سگ را با ابتکارات منحصر به فرد خویش بیابد.
از این جهت ماجرای عجیب سگی در شب روایتی خواندنی و ویژه است.
اثری همانقدر شادیآور که غمانگیز ...
داستان از زبان کریستوفر بون, پسری آتیستیک که مبتلا به سندروم اسپرینجر است, بیان میشود و از همین رو لحن ویژه و منحصر به فردی دارد.
وقایع این داستان در انگلستان می گذرد و در واقع هسته اصلی داستان شرح سفر پرماجرای قهرمان داستان از سوئیندون به لندن است.
کودک،نابغه، دیوانه
«ماجرای عجیب سگی در شب»یک رمان پلیسی جدید با خط روایی منحصر به فرد است که این روزها حسابی سر و صدا کرده است.
ساختن فیلم یا نوشتن داستان دربارة آدمهای خاص، همیشه جواب میدهد. به خصوص دربارة آدمهایی که از نظر روانی خاص هستند. این یک قاعدة کلی است. اما گاهی هم کارهایی هست که فراتر از قاعده ظاهر میشود. «فارست گامپ» را یادتان هست؟
ماجرای «ماجرای عجیب سگی در شب» هم همینطوری است. دقیقا همینطوری. یک پسربچة دارای بیماری روانی شبیه فارست گامپ که حالا داستانش حسابی گل کرده و در اروپا، بعد از کتابهای هری پاتر پرفروشترین بوده و فیلمش هم قرار است در همین سال میلادی روی پرده برود.
در همین ایران خودمان هم رادیو فرهنگ داستان را اجرای رادیویی کرده و ترجمة داستانش که با ترجمة خانم شیلا ساسانینیا از سوی انتشارات افق چاپ شده هم در فاصلة کمتر از یک سال، به چاپ دوم رسیده است.
«هفت دقیقه از نیمه شب گذشته بود. سگه، روی چمن جلوی خانة خانم شیرز دراز کشیده بود. چشمهایش بسته بود. انگار حدقههایش به اطراف میچرخید. مثل اوقاتی که سگها خواب میبینند دارند دنبال گربه میکنند، اما سگه نه میدوید و نه خواب بود. مرده بود.»
همه چیز از کشته شدن یک سگ شروع شد. پسری به نام کریستوفر بون، داستان کتاب را تعریف میکند. در واقع کتاب به صورت یک اتوبیوگرافی داستانی نوشته شده است و حوادث کتاب از نگاه پسرک و با زبان او برای ما تعریف می شود. منطق حوادث، ترتیب،اهمیت و نوع تعریف شدن آنها هم کاملا بر اساس منطقی است که کریستوفر بون با آن زندگی میکند و با آن به حوادث نگاه میکند.
جملات کوتاه و بدون هیچ استعاره و ترکیبات اضافه است و گاه راوی داستان برای توضیح دادن بعضی چیزها، تصاویر یا نمودارهایی را میکشد، ذره ذره برایمان مشخص میکند که راوی این داستان با راویهای معمول تفاوت دارد.
کریستوفر بون پسر بچة 15 سالهای است که با پدرش زندگی میکند و به مدرسة استثنایی میرود. چون مبتلا به نوعی بیماری روانی به نام اوتیسم است.
اگرچه در هیچ جای کتاب مستقیما به این مسأله که کریستوفر بون چه نوع بیماریای دارد اشاره نمیشود، ولی توجه به بعضی نکات از لابهلای حرفهای کریستوفر و توضیحاتی که او راجع به خودش میدهد، بیماریاش را مشخص میکند.
او در درک بعضی مفاهیم انسانی، استعارهها، حالات چهرهها، شوخیها و ارتباط بین آدمها با مشکل مواجه است. زیاد حرف نمیزند و موقع حرف زدن، سریع به سراغ موضوع اصلی میرود. فقط میتواند حقیقت را بگوید، چون دروغ برایش یک مسألة غیرمنطقی است و هر چیز غیرمنطقی آزارنده است.
از هر نوع لیست و حقیقتی خوشش میآید. دوست دارد تنها باشد و آرزویش فضانوردی است. چون آنجا میتواند تنها باشد و وسایل یک فضاپیما منطقی عمل میکنند. از جاهای جدید، آدمهای غریبه و غذاهای بیرون میترسد و حتی کوچکترین تغییری در جای دکور اثاثیة خانه باعث ناراحتیاش میشود.
به هر نوع اطلاعات و تحریکات بیرونی حساس است و سرریز شدن این تحریکات باعث واکنش او میشود. خم میشود و گوشهایش را میگیرد و ناله میکند تا صداهای بیرون را نشنود و چیزی نبیند. همة اینها نشان میدهد که کریستوفر اوتیسم دارد ولی هیچکدام از اینها باعث نمیشوند تا او نخواهد بفهمد که چه کسی سگ را کشته است.
کشته شدن سگ و پیدا کردن قاتل آن مثل یک مسأله ریاضی است که کریستوفر علاقة زیادی به حل کردن آن دارد. در دنیا هیچ چیز برای او لذتبخشتر از حل یک مسألة ریاضی نیست.
برای حل این مسأله، کریستوفر تصمیم میگیرد کتاب خود را بنویسد. حوادث را به همان دقتی که ذهن خارقالعادهاش ثبت میکند به یاد میآورد. لیست میکند. در کنار هم قرار میدهد و از اصل ساده دروغ یا راست بودن یک قضیه، قضایای دیگر را نتیجهگیری میکند و برای این کار از انواع روشهای ریاضی استفاده میکند.
برای او که یک نابغة ریاضی است اینها کاری ندارد. بعد از ریاضی، چیز دیگری که بسیار مورد علاقة کریستوفر است داستانهای شرلوک هلمز است. او تمام صفحات و کلمات این داستانها را حفظ است و عاشق آن کارآگاه خصوصی معروف و روش منطقی کشف جنایات او است، به همین دلیل تصمیم میگیرد کتاب خود را به صورت یک رمان جنایی بنویسد. رمانی که به آشکار شدن حقایق ناراحت کنندهای منجر میشود.
کریستوفر دفترچه یادداشتش را بر میدارد و سعی میکند مثل شرلوک هلمز هر چیزی را که در رابطه با کشته شدن سگ میفهمد، یادداشت کند. مارک هادون نویسندة کتاب «ماجرای عجیب سگی در شب» برای بیان داستانش روش فوقالعادهای را انتخاب کرده است. صحبت در مورد روابط انسانها، خیانت، دروغ، دلشکستگی و تنهایی آدمها موضوعی است که نویسندگان زیادی دربارة آن داستان نوشتهاند. به همین دلیل مارک هادون سعی میکند این بار برای مطرح کردن این موضوع روش بیانش را عوض کند.
او برای این کار از یک راوی غیرمعمول که مبتلا به نوع خاصی از بیماری روانی است استفاده میکند. و برای القای این امر، سبک اتوبیوگرافی داستانی را برای داستانش انتخاب میکند. سبکی که اولین بار با کتاب رابینسون کروزوئه به خوانندگان معرفی شد.
مارک هادون برای القای هر چه بیشتر نقش کریستوفر بون به خواننده و همذاتپنداری بیشتر آنها با او کارهای عجیبی میکند.
شروع به خواندن کتاب که میکنید متوجه میشوید از فصل یک، خبری نیست. کتاب از فصل دو شروع میشود و بعد فصل سه و ناگهان فصل پنج. قهرمان کتاب یک نابغة ریاضی است که تمام اعداد اول تا 7507 را حفظ است و چند فصل بعد اگر تا آن موقع متوجه نشده بودید، متوجهتان میکند که برای نامگذاری فصلها از اعداد اول استفاده کرده است. بعضی فصلها در مورد موضوع داستان که تحقیق دربارة کشته شدن یک سگ است، صحبت میکنند.
ولی ناگهان یک فصل بدون هیچ ربطی، راجع به موضوع متفاوتی صحبت میکند که کمکی به جلو بردن داستان نمیکند. اوایل کتاب شاید این چیزها کمی برای خواننده گیجکننده باشد، ولی مارک هادون از این ترفند کمک گرفته تا گسسته بودن افکار قهرمان کتاب را نشان دهد و خواننده را هرچه بیشتر وارد دنیای او کند تا خواننده مجبور شود اتفاقات و تصاویر محله سویندن شهر ویلتشایر انگلستان را از دریچة نگاه این پسر بچه ببیند.