موضوع کتاب
بعضی ها با کتاب زندگی می کنند و بعضی ها کتاب را کالایی زینتی مخصوص روشنفکرها و بیکاره ها می دانند؛ آدم هایی که لابد از نداشتن غم نان حوصله و فرصت بازی بازی کردن با کتاب را پیدا کرده اند. معقول این است که اکثریت مردم جامعه جایگاهی بین این دو گروه باشند؛ با کتاب زندگی نکنند اما آن را همچون کوکاکولا و روغن نباتی بخشی از زندگی شان بپندارند. به نظر می رسد که در بیشتر کشورها از روسیه و فرانسه گرفته تا هند و تاجیکستان وضع از این قرار باشد، اما در کشور ما بیشتر مردم به گروه دوم تعلق دارند و کتاب را کالایی تجملی و غیرضروری می پندارند. این را از اخبار تاسف برانگیز کتاب می توان دریافت. تیراژهای زیر سه هزار نسخه که عمدتاً شامل لطف تجدید چاپ هم نمی شوند، نویسندگانی که برای مردم ناشناخته باقی می مانند، کتاب فروشی های اندکی که غریب و مهجور افتاده اند و اخباری از کتاب که فقط حول و حوش حاشیه ها پروبال می گیرد و رشد می کند.
با یک نگاه گذرا می توان دریافت که اغلب فعالیت های فرهنگی خصوصی و دولتی در لایه یی سطحی جدا از عمق جامعه جریان دارد و قدرت و امکان نفوذ در لایه های زیرین را پیدا نمی کند مگر آنگاه که مبتذل و بی محتوا شود؛ مگر زمانی که به شکل سریال های تلویزیونی و رمان های بی کیفیت عشقی، فیلم های سینمایی آبکی، نشریات زرد و سی دی های غیراخلاقی از حاشیه های زندگی بی ارزش بازیگران دست چندم نمود پیدا کند. هنرمندان و ادیبان جایی در میان مردم ندارند و در عوض آوازه خوان ها و هنرپیشه ها سلطان قلب ها هستند.
سمیرا اصلان پور