طریقهی کتاب خواندن
آیا کتاب خواندن هم کاری است؟ «وانری لاربو» مطالعه را «گناهی بدون عقاب» میداند و بالعکس «دکارت» آن را «گفتوگو با شریفترین مردان قرون گذشته میشمارد»، و هر دو در تشخیص خود ذیحق هستند.
مطالعه مذموم مخصوص کسانی است که مطالعه در آنها اثر مخدر دارد و بدینوسیله از عالم حقیقت خارج شده در محیطی تصوری پا میگذارند. این عده یک لحظه هم نمیتوانند بدون خواندن بگذرانند و به مطالعه هرموضوعی راغبند، مثلاً دایرةالمعارف را باز میکنند و مقاله راجع به نقاشی با آب و رنگ یا اصول ساختمان ماشین را با میل مطالعه میکنند. در مواقع تنهایی به مجلات و روزنامهها پناه میبرند، به خواندن هرصفحهای که به دستشان افتاد مشغول شده و حاضر نیستند یک لحظه هم عنان به دست فکر خویش بسپارند.
آنها در مطالعه دنبال عقاید و اعمال نرفته تنها کلمات را از نظر میگذرانند تا بدان وسیله دنیا و خویشتن را فراموش کنند وحقایق را از نظر دور کنند. بدیهی است با این ترتیب کمتر مطالب پرمغز فرا میگیرند و به ارزش علمی و ادبی کتاب نظری ندارند.
مطالعه تفریحی از آنچه در بالا گفتیم بهتر است. این عده که کتاب «رمان» دوست دارند و این قبیل کتب را برای تفریح میخوانند یا از تأثیر زیبایی لذت میبرد و یا احساسات درونیشان در اثر این نوع مطالعات بیدار شده شعف و سروری بدانها دست میدهد و از خواندن کتابهای «رمان» به قضایایی که در زندگی خودشان اتفاق نیافتاده است پی میبرند.
برخی نیز کتب اخلاقی و شعر را دوست دارند زیرا میبینند آنچه را که خود ملاحظه کرده یا احساس نمودهاند نویسنده به بهترین وجه شرح داده و به زبان سادهتر ترجمان احساسات آنها گشته است.
اما آنان که کتب تاریخ را بدون آنکه به مطالعه دوره بخصوصی توجه داشته باشند میخوانند. بدین جهت از این کار کیف میکنند که متوجه میشوند بشر در طی قرون متمادی همواره زجر و آلام یکنواختی داشته است. این نوع مطالعه تفریحی ضرری ندارد.
بالأخره مطالعه جدی که یک کار واقعی و مخصوص کسانی است که دانشی میطلبند و اطلاعات معینی جستجو میکنند و به عبارت آخری برای استقرار بنایی که طرح آن را به طور مبهمی در مغز خود ریختهاند مصالح تهیه میکنند. در این نوع مطالعه در صورتی که خواننده کتاب حافظه خارقالعادهای نداشته باشد باید قبل از شروع مداد یا قلمی به دست گیرد و در غیر این صورت هربار دیگر که به مطالب خوانده شده محتاج شد مجبور است کتاب را از سر گیرد. من هرموقع کتاب تاریخ یا هرکتاب جدی دیگر را میخوانم در صفحه اول یا آخر کتاب موضوع اصلی را در چند کلمه یادداشت کرده و با این ترتیب میتوانم هربار بدون آنکه کتاب را از نو بخوانم به مطلب مورد نظر مراجعه کنم.
کتاب خواندن نیز مانند هر «کار» دیگر «قواعدی» دارد که در اینجا بعضی از آن را ذکر میکنم:
1-عدهای از بیشتر نویسندگان اطلاعات سطحی دارند و این طریقه خوبی نیست. بلکه بهتر آن است که فقط چند نویسنده و چند موضوع انتخاب و مورد مطالعه قرار گیرد. زیرا زیبایی و تأثیر آثار هرنویسنده از اولین کتاب معلوم نمیشود. بایستی از جوانی همانطور که برای انتخاب دوستان در جامعه جستجو میکنیم در عالم کتاب قدم گذارده دوستان خویش را پیدا کنیم. اما وقتی آنان را برگزیدیم و پسندیدیم بایستی دست به دستشان داده از دنیای کتاب خارج شویم. اگر توانستید با «مونتنی» و «سن سیمون»، «رتز» و «بالزاک» یا «پروست» مأنوس شوید کافی است که زندگی شما از بابت کتاب نقصی نداشته باشد.
2-بایستی در انتخاب کتب جای زیادی به آثار نویسندگان بزرگ و مشاهیر داد. گرچه محققاً به حکم طبیعت انسان به نویسندگان همعهد خویش علاقهمند است و باید هم اینطور باشد. زیرا دوستانی که درد و رنج و احتیاجاتی همانند ما دارند در آثار این نویسندگان بهتر یافت میشوند و از طرفی تعداد شاهکارهای نویسندگان دنیا به حدی زیاد است که کسی موفق نمیشود همه را بشناسد. بنابراین باید آن کتابی را انتخاب کرد که مردم یک قرن پسندیدهاند زیرا یک فرد و حتی یک نسل ممکن است اشتباه کند ولی عالم بشریت خطا نمیکند.
شعرا و نویسندگانی چون «همر»، «تاسیت»، «شکسپیر»، «مولیر» محققاً لایق همه افتخارات و شهرتی که نصیبشان شده میباشند. از این جهت باید این عده را بر کسانی که نتوانستهاند در طی قرون چنین شهرتی کسب کنند ترجیح داد.
3-غذای روح را باید خوب انتخاب کرد. روح هرکسی غذایی مخصوص به خود دارد و باید کوشش کنیم نویسندگانی را که مطلوب ما هستند و بدون شک با نویسندگان محبوب دیگران تفاوت فاحش دارند بیابیم. در ادبیات نیز مانند عشق انسان از انتخاب دیگران دچار حیرت میشود. بنابراین به نویسندهای که خود انتخاب کردهاید وفادار بوده اطمینان داشته باشید که در این مورد خودتان بهترین قاضی هستند.
4-هروقت میخواهید کتاب بخوانید محیطی پر از احترام و تجمع خاطر همانند آنکه در مجالس کنسرت و یا در مواقع تشریفات برقرار است ایجاد نمایید.
بعضی کتاب را باز میکنند، صفحهای میخوانند و برای جواب دادن به زنگ تلفن کتاب را کنار میگذارند. سپس در حالی که معلوم نیست حواسشان کجاست مطالعه را از سر میگیرند و پس از لحظهای کتاب را تا روز دیگر به کناری میگذارند. این طرز کتاب خواندن نیست.
کسی که بخواهد واقعاً کتاب مطالعه کند بایستی شبهای دراز در به روی اغیار ببندد و به این کار بپردازد و بعدازظهرهای روزهای تعطیل زمستان را به مطالعه آثار نویسندهای که دوست دارد اختصاص دهد یا در هنگام مسافرت با ترن به خواندن داستانهای «بالزاک» یا «استاندال» یا کتاب «ماوراء قبر» مشغول شود.
5-بالاخره قاعده پنجم آن است که کوشش کنیم لایق مطالعه آثار بزرگان شویم، زیرا کتاب خواندن مثل میکدههای اسپانیایی و مثل عشقبازی است. یعنی در آنجا به جز آنکه با خود میبرید چیز دیگری یافت نمیشود. کتابهایی که در آنها احساسات شرح و توصیف شده، تنها خوشایند کسانی است که آن مراحل را طی کردهاند و یا مطلوب جوانانی است که با دلی پراندوه و امید در انتظار شکفتن نوگل جوانی و بیدار شدن احساسات خود به سر میبرند. حالت روحی جوانانی که سال گذشته فقط داستانهای پرحوادث را دوست داشتند و ناگهان به خواندن کتابهایی مانند «آناکارنین» یا «دومینیک» راغبتر میشوند هیجانآور است، زیرا در این سن به سعادت و دردی که زاییده عشق است پی بردهاند.
مردان بزرگی که مرد عمل هستند آثار «کسیلینک» را دوست دارند، مردان سیاسی آثار «تاسیت» را میپسندند.
موضوع مهم در روش کتاب خواندن این است که انسان موفق شود زندگی را در کتاب بازیابد و به مدد کتاب به اسرار زندگی بهتر پی ببرد.
آندره موروا ترجمه عزتالله خردمند
کتابهای ماه، س 3، ش 5، مهر- آبان 1338، ص 160-162.
کتاب نیوز