پرویز دوایی داستان نویس ومنتقد سینما
برای جوانان قدیم نام پرویز دوایی بسیار خاطر انگیز و نوستالژی است بهترین نقد های سینمایی و درست فیلم نگاه کردن را
او به نسل من و قبل از من آموخت یاد آوری نام پرویز دوایی و معرفی او به نسل جدید خالی از لطف نیست
پرویز دوایی متولد 1314 و فارغ التحصیل دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته زبان انگلیسی است. تسلط او بر زبان انگلیسی موجب شد تا در ترجمه مقاله، متن گفت و گوی فیلم ها برای دوبله فعال باشد. «راز کیهان»، «در ستایش سریال»، «سیری در سینمای ژاپن»، «فن سناریونویسی»، «فرهنگ واژه های سینمایی»، «سینما به روایت هیچکاک» و «بچه هالیوود» ... شماری از آثار ترجمه شده توسط دوایی هستند. حاصل احاطه او بر زبان فارسی چند داستان کوتاه و انبوهی نقد و مقاله است که همگی با زبانی شیرین نوشته شده است. «بازگشت یک سوار» نقل خاطرات و واگویی زندگی سینمایی دوایی در دوره کودکی و نوجوانی است. او علاقه خود را به سینما و ادبیات در دهه 1340 و آغاز دهه 1350 با نوشتن مقاله نقد سینمایی و ترجمه مقاله هایی درباره سینما و مشارکت درباره نوشتن فیلمنامه های سینمایی مثل «پروانه» یا «قدرت عشق» (ماردوک الخاص و روبرت اکهارت، 1347) و «هنگامه» (ساموئل خاچیکیان، 1347) و فیلم های کوتاه مثل «پسر شرقی» (مسعود کیمیایی، 1354)، «ملک خورشید» (علی اکبر صادقی، 1354)، «بهارک» (اسفندیار منفردزاده، 1355) و «لباسی برای عروسی» (عباس کیارستمی، 1355) با شور و شیفتگی کم نظیری نشان داده است. دوایی نقدهایش را در مجله های سیاه و سپید، فردوسی، ستاره سینما، فیلم و هنر سینمای نو، نگین، بامشاد، هنر سینما، فرهنگ و زندگی، رودکی تماشا، فصل نامه فیلم، روشنفکر و سینما می نوشت و هرگاه که امضای پرویز دوایی را نمی خواست، زیر نوشته هایش را پ، پیک، پیام، پرویز، پ.د، پیرایه، پرویز شیوایی، پیمان و پندار و پژواک امضا می کرد. دوایی دبیر جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان بود و قبل از آنکه در سال 1351 برای خدمت به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتقل شود کارمند روابط عمومی وزارت دارایی بود. او آخرین مقاله مطبوعاتی اش را در سال 1353 در مجله سیاه و سپید با عنوان «خداحافظ رفقا» نوشت و سپس برای یک دوره آموزشی به چک و اسلواکی رفت و همان جا ماندگار شد. نخستین نوشته های دوایی در مجله ستاره سینما (1333) چاپ شد و تا سالی که از ایران رفت به طور فعال و پیگیر درباره سینما، اهالی سینما و فیلم ها نقد و مقاله نوشت. او همان قدر که از فیلم ها و فیلمسازان موسوم به موج نو حمایت می کرد در قبال سینمای موسوم به روشنفکرانه یا سکوت می کرد یا به نفی آن می پرداخت. دوایی به درک و دریافت های حسی از فیلم ها و تاثیرهای احساسی فیلم ها بر بیننده بسیار اهمیت می داد و نقدهایی را که بر فیلم های مورد علاقه اش می نوشت با لحنی شاعرانه و پراحساس می آمیخت. نقد طولانی او بر فیلم «سر گیجه هیچکاک» (در نشریه فیلم، 1341) از این حیث یک نمونه است و جمله آخرش در نقدی بر فیلم «پستچی» (داریوش مهرجویی، 1351) بسیار روشنگر است؛ جمله ای با این مضمون که پستچی فیلم خوبی است، اما نمی توان آنرا دوست داشت.