سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفت‌وگو با عباس معروفی

 

   

دندان‌های زندگی تیزتر است
ترجمه‌ی گفت‌وگوی  فصل‌نامه‌ی آلمانی‌زبان «اخبار ادبی از آسیا، آفریقا، و آمریکای لاتین»  با عباس معروفی 
عباس معروفی (متولد 1959 در ایران) جزء مهم‌ترین نویسندگان ِ مدرن ِ ایران محسوب می‌شود. او از سال 1996 در آلمان در تبعید زندگی می‌کند. چهار سال است که یک کتاب‌فروشی در برلین دارد و آن را به یاد نویسنده‌ی بزرگ ایرانی صادق هدایت نام‌گذاری کرده است. کتاب‌های خودش به زبان آلمانی توسط زورکامپ/اینزل (Suhrkamp/Insel) منتشر می‌شود. تاکنون سه رمان از او منتشر شده که مترجم همه‌ی آن‌ها آنه‌لیزه قهرمان—بک (Anneliese Ghahraman-Beck) است: سمفونی مردگان (1996)، پیکرفرهاد (1998)، و سال بلوا (2005). هفدهم ماه مه عباس معروفی پنجاهمین سال‌گرد تولدش را در برلین جشن گرفت؛ جایی که مارتین تسرینگا (Martin Z?hringer) با نویسنده حرف زده است.
مارتین تسرینگا: یک‌بار نوشتید که در ایران روشنفکر و درد به هم تعلق دارند. آیا این به مذهب و فرهنگِ شیعیِ رنج مربوط است یا بیش‌تر به سیاست؟
عباس معروفی: هر دو درهم تنیده شده‌اند. هرکاری که انسان انجام می‌دهد، به‌گونه‌ای سیاسی است. این روزها اگر دختری در ایران بگذارد موی‌اش از زیر روسری بیرون بیاید، حرکتی سیاسی است.
آیا نویسنده‌ای سیاسی هستید؟
نه.
خیلی درباره‌ی تجارب دردآلود می‌نویسید.
در فرهنگِ ما درد حتماً امری منفی نیست.
در رمان‌ها‌تان هم از سنت‌های ایرانی و هم از سنت‌های غربی استفاده می‌کنید. اثر شما را به عنوان بخشی از "سنت سیاه"( dark tradition) ادبیاتِ مدرنِ ایران توصیف کرده‌اند. آیا این مکتب خاصِ شما‌ است؟
صادق هدایت و هوشنگ گلشیری پیش از من این‌کار را کرده‌اند. اما آن‌ها تأثیری روی آثارِ من ندارند. من بیست سال با هوشنگ گلشیری هم‌کاری کرده‌ام، مدتی شاگردش بوده‌ام. می‌خواست دقیقاً همان‌طور بنویسم که او. گلایه هم کرده است که من این‌کار را نکرده‌ام. اما بعد درباره‌ی سمفونی مردگان نوشته‌است که سمفونی مردگان در کنار بوف کور هدایت تنها شاه‌کارِ رمانِ نوی ایران است.
در حال حاضر چه می‌نویسید؟
روی دو رمان هم‌زمان کار می‌کنم. پنج سال است دارم رمان بزرگی می‌نویسم که داستانِ یک فیزیک‌دان و روزنامه‌نگار ایرانی در برلین است. او فیزیک خوانده اما نمی‌تواند کار پیدا کند و ناچار است در هتل کارکند. موضوع‌ِ رمان عشق و تنهایی است. موضوعِ رمان دوم خانواده‌ا‌ی ایرانی در کلن و یک تراژدی است.
آیا ادبیات تبعید همین است؟
رمان‌های من بوی تبعید می‌دهند، چون حالا من بوی تبعید می‌دهم.
آیا ادبیات سرنوشت‌سازِ ایران در خارج به وجود می‌آید؟
نمی‌شود گفت که ادبیات تبعید به‌تر است. در این هشت، ده سال آخر نویسندگان بسیاری اضافه شده‌اند، اما هنوز کم و بیش‌ متوسط می‌نویسند، هم در ایران و هم در خارج.
آیا گرایشی به ادبیات سرگرم‌کننده وجود دارد؟
بله، دائم کتاب‌های پرفروش (Bestseller) می‌نویسند. من خودم مایلم توقع بیش‌تری داشته باشم؛ از خوانندگان، از کار ادبی، و از خودم.
آیا خواننده‌ی ایرانی می‌تواند از پس توقعات بیش‌تر بربیاید؟
در برلین آدم‌های زیادی هستند که روزنامه‌های بازاری می‌خوانند. چنین خوانندگانی در ایران هم هستند. اما روزنامه‌نگاران، روشن‌فکران، و نویسندگان و تقریباً پانزده درصد از مردم هم هستند که می‌خوانند. این‌ها باید بقیه را با خود بکشند. یک نویسنده در ایران هم، با تلویزیون رقابت می‌کند. با این وجود سمفونی مردگان—گرچه کتابِ ساده‌ای نیست—اما در ایران بیش از صدهزار بار به فروش رفت.
آیا کتاب‌های دیگر شما در ایران پیدا می‌شود؟
در آخرین سال دولت خاتمی نُه تا از کتاب‌های من مجاز بودند. یکی هنوز هم ممنوع است که آن را به زبان فارسی در اینترنت گذاشتم. وزارت ارشاد گفت، سی‌صدوبیست پاراگراف باید حذف شود، در این صورت مجاز خواهد بود (می‌خندد). حالا اول به آلمانی منتشر می‌شود، در پاییز، توسط انتشاراتِ اینزل در فرانکفورت.
آیا نویسندگان تبعیدی دیگری هم هستند که آثارشان حالا منتشر بشود؟
نویسندگان بسیار زیادی هستند که آثارشان ممنوع است. این‌ها رمان‌های‌شان را در اینترنت منتشر می‌کنند. طبیعی است که از نظر اقتصادی ضرر است. خود من وبلاگی به فارسی و هرماه تقریباً ده‌هزار خواننده دارم.
آیا این نوع جدیدی از ارتباط بین ایران و تبعید است؟
عملاً. شیوه‌ی بسیار خوبی است.
آیا امکان تأثیرگذاری دیگری هم در ایران دارید؟
بله، الان قراردادی برای یک برنامه‌ی رادیویی دارم در شصت قسمت. هر بار، پانزده دقیقه درباره‌ی موضوعاتِ مختلفِ ادبی از قبیلِ دیالوگ‌نویسی، زاویه‌ی دید در داستان کوتاه، و الی آخر.
نوشتن خلاقانه در رادیوی ایرانی؟
چیزی شبیه به همین. من پیش‌ترها هم تدریس کرده‌ام، همین‌جا در برلین هم. تصورمی‌کنم نویسندگان در رادیو هم می‌توانند چیزی از نوشتن یاد بگیرند. قبل از هرچیز چگونه فکرشان را تربیت کنند. و بقیه یاد بگیرند چگونه می‌توان یک رمان خوب و ادبیات مدرن ‌خواند.
کدام ادبیات را مورد بحث قرار می‌دهید؟
برای رساندنِ منظور مثلاً اِی.اِل دکتروف، کافکا، و گراهام گرین بی‌اندازه اهمیت دارند. برای خود من هم گراهام گرین فوق‌العاده مهم بود. از ادبیات کلاسیک و نیز ادبیات تطبیقی هم غافل نیستم، بطور مثال تکنیک کلوزآپ. مارگریت دوراس با این تکنیک کار می‌کند، اما من می‌توانم نشان بدهم که منظومه‌ی حماسیِ مشهور شاهنامه‌ی فردوسی که تقریباً هزار سال پیش به وجود آمد، با این تکنیک کار می‌کند. در حالی که شاهنامه بسیار قدیمی است.
آیا به جز از این، برای اهل ادب و نقدِ ادبیات، وسایل ارتباط جمعی قابل دسترسی هست؟
همین تازگی‌ها با یک مجله‌ی معروف ادبیِ ایران مصاحبه داشتم، یک مجموعه نقد هم درباره‌ی همه‌ی کتاب‌های من منتشر شد. پس از ده سال برای اولین بار بود. آن خانم منتقد چندین بار به من اشاره داشت، اما آن قسمت‌ها را بعداً بیرون کشیدند.
اوضاع بازار کتاب در ایران چگونه است؟
با وجود این‌که خواننده‌ی خیلی زیادی نیست، بازار خیلی خوب است. من می‌توانستم با حق‌التألیف‌ام خیلی خوب در ایران زندگی کنم.
اما شما که نمی‌خواهید به آن‌جا برگردید؟
هنوز مجازات سنگینی در ایران در انتظار من است: شلاق و زندان به خاطر خوارشمردنِ ارزش‌های دینی. به این خاطر فعلاً سفر به ایران از نظر من منتفی است.
آیا از نظر بین‌المللی به اندازه‌ی کافی به شما توجه می‌شود؟
دوستان زیادی هستند و مصاحبه‌ها. یک کارهایی انجام می‌شود و کمک می‌کنند. اما دندان‌های زندگی تیزتر است.
فکر می‌کنید آیا آمریکایی‌ها از نظر نظامی هم در اوضاع ایران دخالت کنند؟
آن دورانی که قدرتی مثل آمریکا می‌توانست بر دنیا فرمان‌روایی کند، تمام شد. خودشان که عراق را می‌بینند. اما دولت ایران هم متوجه شده که نمی‌تواند به تمام جهانِ اسلام مسلط باشد. در داخل هم مشکل دارند و حالا باید خیلی مواظب بود. دولت ایران از جنگ استقبال می‌کند.
چرا باید خواستار جنگ باشند؟
چون از جنگ با عراق تجربه‌ی خوبی کسب کرده‌اند. دقیقاً می‌دانند که در آن سال‌های جنگ، با قدرت تمام توانستند تشکیلات‌شان را راه بیاندازند. آن‌ها خیلی راحت می‌توانند مردم را بسیج کنند. در دود جنگ، فضا و زمان دارند تا دوباره قدرت‌مندتر بشوند.
انتظار شما از نویسندگان و روشن‌فکران چیست؟
روشنفکران به هرحال مخالف جنگ هستند. می‌دانند که جنگ همیشه به نفع صاحبانِ کارخانه‌های اسلحه‌سازی است. نویسندگان باید جهان را با کتاب‌های خوب بمباران کنند.
منبع: Literaturnachrichten Nr. 93, Sommer 2007, S. 4-5
رادیو زمانه