گفت وگو با مسعود بهنود درباره آثار داستانى اش
روزنامه شرق گفتگوی " نلی محجوب" با "مسعود بهنود" را در مورد کتاب های داستان او منتشر نموده که خواندن آن دلنشین است. بهنود در این گفتگو با صمیمیت از چگونگی شروع قصه نویسی اش میگوید به گونه ای که خود قصه ای کوتاه است. این گفتگو در مورد روش و منش این روشنفکر و روزنامه نگار معاصر نکته ها دارد.
ما صید لاغریم
گاه روبه روى آدم هاى بزرگ قرار گرفتن هراس انگیز است، دست ها عرق مى کند و صدا مى لرزد. این بار روبه روى کسى قرار مى گیرم که شناخته شده تر از آن است که نیازى به معرفى داشته باشد. ولى این گفت وگو با او در فضا و موضوع متفاوتى انجام مى شود؛ مسعود بهنود روزنامه نگار و قصه نویس، که این بار به سراغ قصه هایش رفته ایم. با آنکه روبه روى او نبودم همچنان آن اضطراب را حس مى کردم و او را با همان پیپ روبه روى خود مجسم مى کنم که پکى مى زند و پاسخ مى دهد و در شبکه اى جهانى او را مى جویم و پرسش هایم را نه یک به یک، بلکه به صورت جمعى برایش در فضا رها مى کنم.
بهنود در معرفى خود چنین نوشته است:
«من در ??مرداد سال ?? زاده شده ام ولى در پاسپورتم ثبت است ?? جولاى ???? حالا فرقى هم نمى کند. از زمانى که چهارده ساله بودم به کار در مطبوعات پرداختم و بعد این شد زندگیم و بعدها در رادیو و تلویزیون هم آموخته شدم تا زمانى که تاریخ معاصر [از بخت خوش] و تحلیل سیاسى [از بخت بد] شد کار اصلى ام.
حاصل چهل سال زندگى حرفه ایم سیزده کتاب است: از سیدضیا تا بختیار، ??? روز بازرگان، حروف [دو حرف و حرف دیگر]، این سه زن، از دل گریخته ها، ضدیاد، امینه، ما مى مانیم، گلوله بد است، شاید حرف آخر، در بند اما سبز و پس از یازده سپتامبر. نمى دانم چه تعداد سناریو و نمایشنامه، حدود هزار گزارش، از قرار حدود دویست برنامه رادیویى تهیه کرده ام و حدود صد برنامه تلویزیونى و چهل فیلم مستند تلویزیونى هم ساخته ام. دو فرزند دارم: بامداد دخترم و نیما پسرم.»