سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعرهاى عزیز نسین

 

        

کتاب شعرهاى عزیز نسین (ترجمه رسول یونان) توسط نشر مشکى روانه بازار شده است
 شعرهاى عزیز نسین عاشقانه هاى یک نویسنده طنزپرداز اجتماعى است که او را با کتاب هاى جیبى بى شماره اش با کاغذهاى کاهى با داستان هاى طنز آمیز بى پرده پوششى اش در کتاب هفته هاى قدیمى و زندگینامه اى مى شناسیم که نیمه شوخى، نیمه جدى اوضاع ترکیه را نقد مى کند. شعرهاى عاشقانه او، که در بازار کتاب نایاب شده اند، ?? شعر کوتاه اما ارزشمندند. شعرها، که در واژه گزینى، بسیار به شعرهاى خود مترجم (رسول یونان) نزدیکند و همان لطافت شعرهاى رسول یونان را دارند، از اضطرابى مداوم سخن مى گویند و گرچه کتاب بسیار کوچکتر از آن است که بتوان قضاوتى بر عزیز نسین به عنوان یک شاعر داشت، باز شعرها، بازتاب روشنفکرى هستند که تنهایى عمیقى پیرامون او را فرا گرفته است، اما این تنهایى محتوم و ابدى نه هراسى ژرف و نه یأسى مخرب در خود دارند. او به زندگى باور دارد و مى توان گفت حتى که به دنبال بهانه هاى ساده اى است تا به خاطر آن زندگى را پاس بدارد، او با سرودن شعرها سعى در باوراندن این نکته به خویش دارد، که تنهایى اى چونان ژرف که از آن هراس دارد، تنها دغدغه کوچکى در این جهان بزرگ است:

 در این صبحگاه/ در خانه ام را مى زنم/ کسى که در را باز مى کند/ خودم هستم/ حسابى به خودم نگاه مى کنم/ آن چهره خندان/ کسى نیست غیر از خودم/ آه چه صبح زیبایى/ پس امروز هم زندگى خواهم کرد/ جز خودم کسى را ندارم/ و تنها این موضوع/ مرا نگران مى کند.
شعرهاى او، از محبتى ژرف به جهان سرشارند. محبتى ژرف که تمامى ذرات را در برمى گیرد، او اگرچه از تنهایى بشرى در رنج است، اما به زندگى امید دارد. او از انسانى سخن مى گوید که انگار در میان نزدیکانش غریبه ترین است، کنار آنکه دوست دارد حتى، او به دنبال تعاملى انسانى در جهانى است که فقدان تعامل در آن عادت است، جهانى که انگار نه صداى او را مى شنود نه او را حس مى کند. انسان ها انگار که انسان نیستند، نه گوشى براى شنیدن عاشقانه ها دارند و نه کنارى به همنشینى، این قطع مطلق تعامل انسانى شاعر را به ناامیدى مى کشاند:
مى خواستم کتابم را نذر تو کنم/ اسم نداشتى/ شعرم را کبوتر پس آورد/ در این دنیا/ زنى، آن طور که باید/ پیدا نمى شود.
در شعرهاى او این فقدان کنش، هرچه نزدیکتر باشند انسان ها به هم بیشتر است و حضور کنار هم انگار تنها افزایش حجم سرمایى است که درون آنها را فرا گرفته است:

 وقتى به هم نزدیک مى شویم/ بیشتر از هم فاصله مى گیریم/ وقتى با هم هستیم/ بیشتر تنهاییم.
فاصله ها، فاصله روح آدم ها است که کم نمى شود، فاصله روح انسان ها در دنیایى ناگزیر، دنیایى که شاعر تنها بخشى از آن است.