سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به آثار ژوززه ساراماگو


        
      نزهت شهرکی

ژوززه ساراماگو، نویسندة پرتغالی، که بارها نامزد جایزة نوبل ادبیات شده بود، سرانجام ، و دیر هنگام در سن 76 سالگی موفق شد در سال 1998 این جایزه را از آن خود وکشورش کند. آثار این رمان نویس و شاعر که به عبارتی رئالیسم جادویی را با انتقادات گزندة سیاسی می‌آمیزد به 25 زبان ترجمه شده است. ساراماگو در سال 1922 در نزدیکی لیسبون در خانواده‌ای تنگدست به دنیا آمد و به دلیل فقر نتوانست تحصیلات دانشگاهی‌اش را به پایان رساند. در یک آهنگری به کارمشغول شد تا بتواند به طور پاره وقت به درسش ادامه دهد.ساراماگو نخستین رمانش« کشور گناه» را درسال 1947 نوشت اما 35 سال انتظار کشید تا سرانجام موفقیت ادبی و شهرت در سال 1982 با انتشار رمان « بالتازار و بلیوندا» به سراغش بیاید. سبک شاعرانة ساراماگو که تخیل و تاریخ و انتقاد از سرکوب سیاسی و فقر را با هم می‌آمیزد موجب شده است که او را به نویسندگان امریکای لاتین بویژه گابریل گارسیا مارکز تشبیه کنند. اما ساراماگو منکر این شباهت است و می‌گوید بیشتر از سوانتس و گوگول تأثیر پذیرفته است. اثر جنجالی ساراماگو « انجیل به روایت عیسی مسیح» بود که در سال 1992 منتشر گردید. وزیر کشور وقت پرتغال آنچنان از این رمان برآشفت که نام ساراماگو را از فهرست نامزدهای : جایزة ادبی اروپا» حذف کرد و گفت این رمان توهین به کاتولیکهای پرتغال است و موجب تفرقه افکنی در کشور شده است . ساراماگو نیز به نشانة اعتراض با همسر اسپانیایی‌اش پرتغال را ترک گرفت و به لانساروت، جزیره ای آتشفشانی از جزایر قناری، به تبعیدی خود خواسته رفت. فرهنگستان سوئد با ستایش از ساراماگو و اعلام اهدای جایزة نوبل ادبیات 1998 به وی گفت:« آثار ساراماگو با تمثیلهای ملهم از تخیل و شفقت و طعنه ما را بی وقفه وادار به ادراک یک واقعیت فرار و مبهم می‌کند.« کوری» یک رمان خاص است، یک اثر تمثیلی ، بیرون از حصار زمان و مکان، یک رمان معترضانه اجتماعی، سیاسی که آشفتگی واجتماع و انسانهای سر در گم را در دایرة افکار خویش و مناسبات اجتماعی تصویر می‌کند. ساراماگو تأکید بر این حقیقت دارد که اعمال انسانی در « موقعیت» معنا می‌شود و ملاک مطلقی برای قضاوت وجود ندارد، زیرا موقعیت انسان ثابت نیست و در تحول دائمی است. در یک کلام ساده، دغدغة عمدة ذهن ساراماگو در این رمان فلسفی مسئله سرگشتگی انسان معاصر یا « انسان در موقعیت» است که از خلال ابعاد و لایه های مختلف و واکنشهای انان بررسی می شود.
خلاصه چند رمان از ژوزه ساراماگو
ـ بلم سنگی (1986ـ The Stone Raft)
ـ همه نام‌ها (1997 ـ All the Names)
ـ قصه جزیره ناشناخته (1999 ـ The Tale of The Unknown Island)
ـ دخمه (2000ـ The cave)
کوری:
« کوری» در سال 1995 منتشر شد. ساراماگو می‌گوید:« این کوری واقعی نیست ، تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی‌کنیم....»


دنیاى سوفى داستانى درباره تاریخ فلسفه

           


دنیای سوفی: داستانی در باره‌ی تاریخ فلسفه / نوشته‌ی یوستاین گاردر؛ برگردان کورش صفوی.- تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی‏ 1374. 656 ص‏
دنیای سوفی: داستان در باره‌ی تاریخ فلسفه / نوشته‌ی یوستین گادر؛ ترجمه‌ی حسن کامشاد.- تهران: انتشارات نیلوفر1377. 608 ص‏
در سال‌های اخیر کتابی با نام «دنیای سوفی» انتشار یافت که به بیشتر زبان ها ترجمه شد و حتی دو ترجمه‌ی فارسی از آن در دست است‏  نویسنده‌ی این کتاب یوستین گاردر، تاریخ فلسفه را داستان وار و با زبانی شیرین برای دختری به نام سوفی شرح می دهد. استقبال از این اثر چنان گسترده و فراگیر بود که این کتاب را به کتاب درسی مدارس برخی از کشورها از جمله آلمان تبدیل کرده است .
 یوستین گاردر،  سال ???? در نروژ به دنیا آمد. سالها در برگن فلسفه تدریس کرد، و پیوسته در فکر متن فلسفى ساده اى بود که به درد شاگردان جوانش بخورد: چون متن مناسبى نیافت خود نشست و دنیاى سوفى (1991) را نوشت. کتاب با استقبال غیر منتظره اى رو به رو گردید و در همان چند سال اول انتشار به بیش از سى زبان ترجمه شد و تا کنون میلیونها نسخه در جهان فروش رفته است.
گاردر استاد ساده نویسى و ایجاز است . سه هزار سال اندیشه را در 600 صفحه مى گنجاند، و زیرکانه از قول گوته مى گوید: "کسى که از سه هزار سال بهره نگیرد تنگدست به سر مى برد" و چه راحت مباحث پیچیده فلسفه غرب را، بى آنکه مبتذل شود، به زبان ساده و شیوا و همه فهم بیان مى کند: از جمله بهره جویى مسیحیت را از نظریه هاى افلاطون و ارسطو، ریشه گرفتن فرهنگ اروپایى را از فرهنگ سامى و هند ـ اروپایى، هگل را و بحث آنچه عقلى است ماندنى است، و دوران خود ما را و انسان محکوم به آزادى را و غیره و غیره.
این کتاب داستان دختر بچه ایست به نام سوفی آموندسن که یه نامه براش میاد که نه نشانی داره نه چیزی و فقط داخلش نوشته تو کی هستی و بعد با نامه های دیگر کنجکاوی خواننده رو بر میانگیزه
توجه داشته باشید که دنیاى سوفى رمان است، رمانى خودآموز، با طرح و بسطى گیرا و دلنشین درباره هستى. و علت محبوبیت عجیب و پیگیر آن در سراسر جهان همین است.
ازدیگرکتابهای  (یوستین گوردر)عبارت است از:
 سلام کسى اینجا نیست؟/ «راز فال ورق»/ «دختر پرتقالی»


دهکده‌ی پر ملال ( داستان‌هایی از روستا)

 

         

نویسنده: امین فقیری
انتشارات: نشر قصه ـ نشر چشمه
قیمت: 2000 تومان
داستان‌های دهکده‌ی پر ملال اگر چه از نظر موضوع با یکدیگر متفاوتند اما خواننده پس از مطالعه کتاب می‌تواند سیمای کلی روستاهای ایران را از نظر جامعه‌شناسی در دهن تصویر کند.
رابطه‌ی مالک و رعیت و طرز هر کدام از مساله زمین و آب و برداشت محصول، خرافات، فرهنگ، دین‌باوری، مهاجرت، استثمار، سلف خرها و بانک‌ها وآداب و رسوم، زیر بنای تمام داستان‌هاست.
اکثر داستان‌های این کتاب به زبان‌های مختلف ترجمه شده‌است.


بیوگرافی کامو

 

            

کامو در سال 1913 در خانواده ای فرانسوی در شمال الجزایر در کنار دریای مدیترانه به دنیا آمد، . و در سال 1960 در فرانسه درگذشت. کامو از خانواده‌ای کارگری و فقیر برخاسته بود. او دوران جوانی و کودکی خود را در الجزایر گذراند و بعد از تحصیل رشته‌ی فلسفه، مدتی کارمند دولت بود.
آلبر کامو (Albert Camus, 1913-1960)، نویسنده‌ی اگزیستانسیالیست فرانسوی، چهل و چهار ساله بود که جایزه‌ی ادبیات برای نوبل را دریافت کرد و سه سال بعد در اثر یک سانحه‌ی اتومبیل جوانمرگ گردید.
جانبداری او از سیاست استعماری فرانسه در جنگ استقلال‌طلبانه‌ی مردم الجزایر سبب بدنامی‌اش در میان روشنفکران عرب و ترقی‌خواه جهانی شد. روشنفکران چپ هم آن زمان در فرانسه، به دلیل اعتراضات وفعالیت‌های ضد استالینیستی کامو، به طرد او پرداختند.
مکتب ادبی و فلسفی اگزیستانسیالیسم را می‌توان محصول دوران شکست، ناامیدی، پوچی، سرخوردگی، شک و تردید بخشی از جوانان و روشنفکران غرب، بعد از فاجعه‌ی جنگ جهانی دوم دانست.
آنچه امروزه درباره‌ی کامو می‌توان گفت، این است که او زیر تأثیر فلسفه‌ی مرسوم اگزیستانسیالیسم آن دوره، نماینده‌ی ادبیات اگزیستانسیالیستی در فرانسه شد. طبق آماری، سالانه در مجلات فرهنگی کشورش حدود سی تا هفتاد مقاله درباره‌ی او منتشر می‌شود. کامو نویسنده‌ای است اخلاقگرا که آثارش مشهوریت جهانی دارند. اهمیت او در فرهنگ غرب در قرن بیستم، دست کمی از تأثیر افرادی چون: مارکس، نیچه و فروید ندارد. او هم‌چون همه‌ی هنرمندان بزرگ قبل از خود، خالق اسطوره‌هایی شد که انسان غربی با آن‌ها حتا امروزه دست به گریبان است. در محیط‌های فرهنگی، کامو را در کنار مشاهیری چون کافکا، نیچه، همینگوی، فاکنر، داستایوسکی، بکت و یونسکو، قرار می‌دهند.
کامو را می‌توان نویسنده، فیلسوف، نمایشنامه‌نویس، روزنامه‌نگار، مقاله‌نویس، ناشر، ویراستار، هنرپیشه و فیلمساز دانست. او می‌گفت حتا جایزه‌ی نوبل نمی‌تواند مزد واقعی انسان در جامعه و جهان آبزورد غربی باشد، یعنی هیچ‌کس مزد حقیقی خود را در دنیای پوچ و بی‌معنای فعلی دریافت نمی‌کند.
از مشهورترین آثار کامو کتاب‌های طاعون، بیگانه، اسطوره‌ی سیزیف، انسان شورشی، سوء تفاهم و وضعیت اضطراری هستند. آثاری که شامل ژانرهای رمان، نوول، داستان، نمایشنامه، مقاله و گزارشند. تا چندی پیش، حدود دوازده میلیون نسخه از کتاب‌هایش، مخصوصا دو اثر مشهور او بیگانه و طاعون، به فروش رفته‌اند.

 کتاب‌هایش در بعضی از کشورهای غربی، بخشی از برنامه‌های درسی مدارس هستند. به نظر جامعه‌شناسان، خریداران آثار کامو، معمولا روشنفکران اقشار متوسط و طبقه‌ی مرفه جامعه‌ی شهری هستند. در کتاب‌های تاریخ ادبیات، غالبا اومانیسم و انسانگرایی کامو ، با روشنگری و روشنفکری سارتر مقایسه می‌شود.
خزه

 


رمان هاى معاصر فارسى، انتشارات نیلوفر

          

رمانهاى معاصر فارسى/ (3 مجلد)
نویسنده : میمنت میر صادقى(ذوالقدر) 
ناشر : نیلوفر - تهران
چاپ اول، 1379 شمسى 
نوع جلد : شومیز
قطع : رقعى
تعداد جلد : 3
تعداد صفحه 360
زبان : فارسى
وزن : 400 گرم
رده کنگره : 8ر9ذ/3869 PIR
شابک : 964-448-128-3
کلیدواژه ها : داستان فارسى قرن 12

 


کتاب: گدا نویسنده: نجیب محفوظ

 

  

مترجم: محمد دهقانی
انتشارات: نیلوفر
قیمت: 1500 تومان
این کتاب رمانی است در 19 فصل و 173 صفحه از نویسنده‌ی معروف عرب و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل 1988. مترجم در یادداشتی در مورد این رمان توضیح می‌دهد:
گدا شرح مختصری از مصیبت روشنفکران جهان سوم است. روشنفکرانی که در جوانی پرشور و آرمان‌ خواه‌اند، در میان‌سالی نومید و محافظه کار می‌شوند، وـ اگر زنده بمانند ـ در پیری گرفتار عذاب وجدان می‌شوند و به حکمت و عرفان روی می‌آورند.
گدا تعرض درونی روشنفکری را نشان می‌دهد که آرمان‌های دوره‌ی جوانی‌اش را به دیده تمسخر می‌نگرد و در عین حال از زندگی بظاهر آسوده و بی دغدغه‌ی خود دل‌زده و بیزار است. این بیزاری که با عذاب وجدان همراه است او را گرفتار ماجراهایی می‌کند که به انحطاط اخلاقی و اضمحلال روحی و روانی او می‌انجامد.


آلبر کامو نویسنده? مشهور فرانسوی‌تبار

 

 

    

 
آلبر کاموآلبـِر کامو (زاده? ? نوامبر ???? - درگذشته? ? ژانویه ????). نویسنده? مشهور فرانسوی‌تبار و خالق کتاب بیگانه.
طاعون . عادلها. آ افسانه سیزیف . کالیگولا. نامه‌هایی به یک دوست آلمانی . سقوط. انسان شورشی. سوتفاهم

تولد و کودکی
آلبر کامو در ? نوامبر ???? در دهکده‌ای کوچک در الجزایر به دنیا آمد. پدرش «لوسین کامو» یک سال بعد از به دنیا آمدن او در نبرد مارن در جنگ جهانی اول کشته شد و از آن به بعد آلبر همراه با مادرش (که اصالتاً اسپانیایی بود) به خانه? مادر مادری‌اش در الجزیره می‌رود. خانواده? کامو جزو آن دسته از مهاجرانی بودند که از فرانسه برای گرفتن زمین و کشاورزی به الجزایر آمده بودند.
کودکی کامو در یک زندگی فقیرانه‌? طبقه‌? کارگری سپری شد. او به موجب پافشاری «لوئی ژرمن» معلم مدرسه ابتدایی‌اش بود که توانست تحصیلات متوسطه را ادامه دهد.
جوانی و خبرنگاری
کامو در طی سال‌های ??-???? دروازبان تیم دانشگاه الجزیره بود اما با تشخیص اولین آثار سل در ???? او تبدیل به یک تماشاچی فوتبال شد.
در سال ???? به حزب کمونیست پیوست که در آن وظیفه‌? عضوگیری از میان پرولتاریای عرب را بر عهده داشت. البته عموم نگرانی کامو و دلیل پیوستن او به این حزب، احتمالاً در مورد اتفاقات آن زمان اسپانیا بوده‌است تا گرایش سیاسی به نظریه‌های لنین-مارکسیستی. بعدها این حزب، کامو را به عنوان یک تروتسکیست به شیوه‌ای نمایشی محکوم و از حزب اخراج کرد (????).
لیسانس فلسفه را در سال ???? گرفت در ماه مه سال ???? پایان‌نامه خود را درباره? فلوطین ارائه داد.
او در سال ???? در روزنامه? تازه تأسیس الجزایر جمهوری‌خواه به عنوان خبرنگار آغاز به کار کرد. او تمام مقاله‌های خود را به صورت اول شخص می‌نوشت که تا آن زمان در شیوه? گزارشگری فرانسوی متداول نبود.
در سال ????، مجموعه مقالاتی به عنوان «فقر قبیله» منتشر کرد.
ازدواج
در ???? با «سیمون‌های» ازدواج کرد که معتاد به مورفین بود. ازدواج آنها یک سال بعد در اثر خیانت سیمون خاتمه یافت. در ???? با «فرانسین فور» ازدواج کرد.
 میان‌سالی و ترک الجزایر
با نزدیک‌تر شدن جنگ جهانی دوم، کامو به عنوان سرباز داوطلب شد، اما به دلیل بیماری سل او را نپذیرفتند. او در این زمان سردبیر روزنامه? عصر جمهوری شده بود که در ژانویه? سال ???? دستگاه سانسور الجزایر آن را تعطیل کرد. در مارس همان سال فرماندار الجزیره، آلبر کامو را به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی معرفی کرد و به او پیشنهاد کرد که شهر را ترک کند. در این هنگام کامو به پاریس رفت.
او کار خود را در روزنامه? عصر پاریس شروع کرد بعدها برای دوری از ارتش نازی به همراه دیگر کارمندان روزنامه، ابتدا به شهر کلرمون فران و سپس به شهر غربی بوردو نقل مکان کرد.
در ???? کامو، رُمان بیگانه و مجموعه مقالات فلسفی خود تحت عنوان افسانه سیزیف را منتشر کرد.
نمایشنامه? کالیگولا را در سال ???? به چاپ رسانید. او این نمایش‌نامه را تا اواخر دهه? پنجاه بارها بازنویسی و ویرایش کرد. در سال ???? کامو کتابی را به نام نامه‌هایی به یک دوست آلمانی نیز به صورت مخفیانه به چاپ رسانید.
فعالیت بر علیه نازیسم و پایان جنگ
در ?? دسامبر ???? کامو اعدام «گابریل پری» را شاهد بود که این واقعه به قول خودش موجب متبلور شدن حس شورش علیه آلمانها در او شد. او در سال ???? عضو گروه مقاومت فرانسوی به نام نبرد شد و در اکتبر ???? به کمک دیگر اعضای گروه شروع به فعالیت روزنامه‌نگاری زیرزمینی پرداخت. وی در این گروه مقاومت با ژان پل سارتر آشنا شد. او یکبار هنگامی که سرمقاله? روزنامه? نبرد را به همراه داشت در یک بازرسی خیابانی دستگیر شد.
در سال‌های پس از جنگ کامو به دار و دسته? ژان پل سارتر و سیمون دوبوار در کافه? «فلور» در بلوار «سن ژرمن» پاریس پیوست. کامو بعد از جنگ سفری به ایالات متحده داشت تا در آنجا در مورد اگزیستنسیالیسم سخنرانی کند.
رمان طاعون نیز در سال ???? به چاپ رسید که در زمان خود پرفروش‌ترین کتاب فرانسه شد.
در سال ???? کامو از روزنامه? نبرد بیرون آمد.
نمایش‌نامه? عادل‌ها را در سال ???? منتشر ساخت و اثر فلسفی خود به نام شورشی را نیز درسال ???? به چاپ رساند.
در سال ???? مشاجراتی بین کامو و سارتر بعد از نوشتن مقاله‌ای علیه کامو در مجله‌ای که سارتر سردبیر آن بود شروع شد.
در ???? از کار خود در یونسکو استعفا داد زیرا سازمان ملل عضویت اسپانیا تحت رهبری ژنرال فرانکو را قبول کرده بود. در ???? کامو یکی از معدود شخصیتهای چپ بود که شکستن اعتصاب کارگران آلمان شرقی را مورد اعتراض قرار داد.
 فعالیت‌هایی برای الجزایر
در اوایل سال ???? بمب‌گذاری‌های گسترده‌ای از جانب جبهه? آزادی‌بخش ملی در الجزایر رخ داد. کامو تا پایان عمر خود مخالف استقلال الجزایر و اخراج الجزایریهای فرانسوی‌تبار بود ولی در عین حال هیچ‌گاه از گفتگو در مورد فقدان حقوق مسلمانان دست برنداشت.
در ???? کامو مشغول نوشتن در روزنامه اکسپرس شد. او در طول هشت ماه ?? مقاله تحت عنوان الجزایر پاره پاره نوشت.
در ژانویه? ???? کامو برگزاری یک گردهمایی عمومی در الجزایر را عهده‌دار شد که این گردهمایی مورد مخالفت شدید دو طرف مناقشه، جبهه تندرو فرانسویان الجزایر و مسلمانان قصبه، قرار گرفت.
کامو در آخرین مقاله‌ای که در مورد الجزایر نوشت تلاش کرد از گونه‌ای فدراسیون متشکل از فرهنگ‌های مختلف بر مبنای مدل سوئیس برای الجزایر دفاع کند که این نیز با مخالفت شدید طرفین دعوا روبرو شد.
از آن به بعد کامو به خلق آثار ادبی پرداخت و داستان‌هایی کوتاه که مربوط به الجزایر بودند را منتشر ساخت. او در عین حال به تئاتر پرداخت. دو نمایش‌نامه اقتباسی در سوگ راهبه اثر ویلیام فاکنر و جن‌زدگان اثر فیودور داستایوسکی از کارهای کامو در تئاتر بود که با استقبال زیادی روبرو شدند.
سقوط در سال ???? به رشته? تحریر درآمد.
در سال ???? جایزه? نوبل ادبیات را دریافت کرد. او از نظر جوانی دومین نویسنده‌ای بود که تا آن روز جایزه نوبل را گرفته‌اند.
 مرگ
بعد از ظهر چهارم ژانویه ???? در ?? کیلومتری شهر سانس در بزرگراه RN? حاشیه? دهکده? پتی‌ویل نزدیک مونته‌رو یک خودرو فاسل-وگا از جاده منحرف می‌شود و به درختی می‌کوبد و تکه تکه می‌شود. آلبر کامو در صندلی عقب خودرو نشسته بود. اودر این سفر همراه خانواده? دوست ناشرش میشل گالیمار بود.
 منبع
زین میرویس، دیویدپ. کامو، قدم اول. ترجمه? روزبه معادی، نشر شیرازه، ????، چاپ دوم.ISBN ???-????-??-?


برتولت برشت

 

             

 «هنر را نمی‌توان با سفارش پدید آورد، تنها چکمه را می‌توان سفارش داد.»  

برشت به سال ???? در اوگسبورگ در ایالت بایر در جنوب آلمان به دنیا آمد. پس از پایان جنگ جهانی اول، از سال ???? به انتشار شعرها و نمایشنامه های خود پرداخت و به زودی به شهرتی فراگیر رسید.
برشت در ادبیات و هنر به تعهد اجتماعی معتقد بود و قلم خود را در خدمت مبارزه با نابرابری ها و ناروایی های جامعه نهاده بود. او با نگارش رشته ای از مقالات نظری، مکتب تازه ای در تئاتر پایه گذاشت که "تئاتر اپیک" یا "تئاتر روایی" خوانده می شود. این تئاتر به یاری "تکنیک فاصله گذاری" و شکستن "توهم نمایشی"، تماشاگر را از غرق شدن در هیجانها و احساسات درام باز می دارد، به او فرصت و توان اندیشیدن می دهد، تا بتواند وضعیت موجود را نقد کند.
با به قدرت رسیدن رژیم نازی در آلمان (????) برشت میهن خود را ترک کرد، کشور به کشور از برابر پیشروی ارتش نازی گریخت، دانمارک و سوئد و فنلاند را پشت سر گذاشت تا سرانجام در سال ???? به آمریکا رسید.
دوران تبعید برشت، که خود گمان می کرد کوتاه مدت باشد، ?? سال به درازا کشید. او در تمام این دوران ناآرام در آفرینش هنری کوشا و پربار بود و آثار ماندگار بسیاری نوشت.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، فضای سیاسی تازه ای در آمریکا حاکم شد. داشتن افکار مترقی "جرم" به حساب آمد، نیروها و روشنفکران چپگرا "عناصر دشمن" خوانده شدند. راست گرایان افراطی به سرکردگی سناتور جوزف مک کارتی کارزار مخوفی علیه هنرمندان و نویسندگان مترقی به راه انداختند.
برشت در ?? اکتبر ???? "برای ادای پاره ای توضیحات" از جانب "کمیته ویژه برای تحقیق در فعالیتهای ضدآمریکایی" به واشنگتن فرا خوانده شد. او چند روز بعد ایالات متحده را برای همیشه ترک کرد. پس از چندی اقامت در سویس، به سال ???? به آلمان شرقی رفت.
برشت در آلمان شرقی با استقبال گرمی روبرو شد. در برلین تئاتر دلخواه خود را به نام "برلینر آنسامبل" پایه گذاشت که ظرف چند سال به شهرت و اعتباری شایان دست یافت. او سرانجام توانست کارهای نمایشی خود را آنگونه که خود در نظر داشت، بر صحنه این تئاتر به اجرا بگذارد.
 او را بیشتر به عنوان نمایشنامه‌نویس و بنیانگذار تئاتر حماسی، و به‌خاطر نمایشنامه‌های مشهورش چون زندگی گالیله، ننه دلاور و فرزندانش، زن نیک ایالت سچوان، دایره گچی قفقازی، آدم آدم است، ارباب پونیتلا و نوکرش ماتی، مادر و سایر آثارش می‌شناسند. اما برتولت برشت علاوه بر این که نمایشنامه نویسی موفق و کارگردانی بزرگ بود، شاعری خوش‌قریحه نیز بود و شعر‌ها، ترانه‌ها و تصنیف‌های پر‌معنا و دل‌انگیز بسیاری سرود.او سرودن شعرهایش را در ?? سالگی و پیش از نمایشنامه‌نویسی آغاز کرد و نخستین سروده‌هایش را بین سالهای ???? تا ???? سرود و آنها را در نشریات محلی منتشر کرد. در سال ????،هنگامی که به خدمت سربازی اعزام شد افزون بر کار در بیمارستان نظامی پشت جبهه، سروده‌هایش را همراه با نواختن گیتار برای سربازان می‌خواند و آنها را مجذوب نوای گرم و سرود دلنشین خود می‌کرد.
شعرهای نمایشی برشت را از مهمترین آثار او دانسته‌اند. اینها شعرهایی هستند که به صورت سرود، تصنیف یا ترانه وارد نمایشنامه‌های او شده و به مناسبت‌های موضوعی خاص یا برای غنا بخشیدن به موضوع و افزایش اثرگذاری، به صورت پیش درآمد، میان‌پرده، موخره یا در میان متن آورده‌شده‌اند. این شعرها اغلب طنزآمیز یا هزل‌آمیز هستند و زیر پوسته? شوخ‌طبعانه? خود مفاهیم بسیار جدی و آگاه کننده داشته و پیام‌رسان ایده‌های نقادانه و اجتماعی برشت هستند. بیشتر نمایشنامه‌های برشت دربرگیرنده? یک یا چند سرود، ترانه و شعر است.
برشت در ?? اوت ???? در برلین شرقی درگذشت و در گورستان نزدیک خانه اش به خاک سپرده شد.


چند داستان کوتاه از برشت

 
   
اگر کوسه ماهی‌ها، انسان بودند،
دختر کوچولوى مهمان‌دار کافه از آقای کوینر پرسید :" اگر کوسه ماهى‌ها انسان بودند، آن وقت نسبت به ماهى‌هاى کوچولو مهربان‌تر نبودند ؟"
او درپاسخ گفت: یقیناً، اگر کوسه‌ماهى‌‌ها انسان بودند براى ماهى‌هاى کوچک دستور ساخت انبارهاى بزرگ مواد غذایى را مى‌دادند. اتاقک‌هایى مستحکم، پُرازانواع واقسام خوراکى، ازگیاهى گرفته تا حیوانى. ترتیبى مى‌دادند تا آب اتاقک‌ها همیشه تازه باشد و مى‌کوشیدند تا تدابیر بهداشتى کاملاً رعایت گردد. به طورمثال اگر باله‌ى یکى ازماهى‌‌هاى کوچک جراحتى برمى‌داشت، بلافاصله زخم‌ش پانسمان مى‌گردید، تا مرگ‌ش پیش از زمانى نباشد که کوسه‌ها مى‌خواهند. براى جلوگیرى از افسردگى ماهى‌‌هاى کوچولو، هرازگاهى نیز جشن‌هایى برپا مى‌کردند. چرا که ماهى‌هاى کوچولوى شاد خوشمزه‌تر از ماهى‌هاى افسرده هستند. طبیعى است که دراین اتاقک‌هاى بزرگ مدرسه‌هایى نیز وجود دارد. در این مدرسه‌ها چگونگى شنا کردن در حلقوم کوسه‌ها، به ماهى‌‌هاى کوچولو آموزش داده مى‌شد. به طور مثال آن‌ها به جغرافى نیاز داشتند، تا بتوانند کوسه ماهى‌هاى بزرگ و تنبل را پیدا کنند که گوشه‌یى افتاده‌اند. پس‌ از آموختن این نکته، موضوع اصلى تعلیمات اخلاقى ماهى‌‌هاى کوچک بود. آنها باید مى‌آموختند که مهم‌ترین و زیباترین لحظه براى یک ماهى کوچک لحظه‌ى قربانى شدن است. همه‌ى ماهى‌هاى کوچک باید به کوسه ماهى‌ها ایمان واعتقاد راسخ داشته باشند. بخصوص هنگامى‌که وعده مى‌دهند، آینده‌اى زیبا و درخشان براى‌شان مهیا مى‌کنند .
به ماهى‌‌هاى کوچولو تعلیم داده مى‌شد که چنین آینده‌اى فقط با اطاعت و فرمان بردارى تضمین مى‌شود و از هر گرایش پستى، چه به صورت ماتریالیستى چه مارکسیستى و حتى تمایلات خودخواهانه پرهیز کنند و هرگاه یکى ازآن‌ها چنین افکارى را از خود بروز داد، بلافاصله به کوسه‌ها خبر داده شود . اگر کوسه‌ماهى‌‌ها انسان بودند، طبیعى بود که جنگ راه مى‌‌انداختند تا اتاقک‌ها و ماهى‌هاى کوچولوى کوسه ماهیهاى دیگر را به تصرف خود درآورند. دراین جنگها ماهى‌‌هاى کوچولو براى‌‌شان مى‌جنگیدند و مى‌آموختند که بین آن‌ها وماهى‌هاى کوچولوى دیگر کوسه‌ها تفاوت فاحشى وجود دارد. ماهى‌‌هاى کوچولو مى‌خواستند به آن‌ها خبر دهند که هرچند به ظاهر لالند، اما به زبانهاى مختلف سکوت مى‌کنند و به‌همین دلیل امکان ندارد زبان همدیگر را بفهمند. هر ماهى کوچولویى که در جنگ شمارى از ماهى‌‌هاى کوچولوى دشمن را که به زبان دیگرى ساکت بودند، مى‌کشت نشان کوچکى از جنس خزه‌ى دریایى به سینه‌اش سنجاق مى‌کردند و به او لقب قهرمان مى‌دادند.
اگر کوسه‌ها انسان بودند، طبیعی بود که در بین‌شان هنر نیز وجود داشت. تصاویر زیبایى مى‌آفریدند که در آنها، دندانهاى کوسه‌ها دررنگ‌هاى بسیار زیبا و حلقوم‌هایشان به‌عنوان باغهایى رویایى توصیف مى‌گردید که در آنجا مى‌شد حسابى خوش گذراند. نمایش‌هاى ته دریا نشان مى‌دادند که چگونه ماهى‌هاى کوچولوى شجاع، شادمانه درحلقوم کوسه ‌ماهى‌ها شنا مى‌کنند و موسیقى آنقدر زیبا بود که سیلى ازماهى‌هاى کوچولو با طنین آن، جلوى گروه‌هاى پیشاهنگ، غرق در رویا و خیالات خوش، به حلقوم کوسه‌ها روانه مى‌شدند .
اگر کوسه ماهى‌ها انسان بودند، مذهب نیز نزد آنها وجود داشت. آنان یاد مى‌گرفتند که زندگى واقعى ماهى‌هاى کوچک، تازه در شکم کوسه‌ها آغاز مى‌شود. ضمناً وقتى کوسه ماهى‌‌ها انسان شوند، موضوع یکسان بودن همه‌ى ماهى‌هاى کوچک، به مانند آنچه که امروز است نیز پایان مى‌یابد. بعضى ازآن‌ها به مقام‌هایى مى‌رسند و بالاتر از سایرین قرار مى‌گیرند. آن‌هایى که کمى بزرگ‌ترند حتى اجازه مى‌یابند، کوچک‌ترها را تکه پاره کنند. این موضوع فقط خوشایند کوسه‌ماهى‌‌هاست، چون خود آنها بعداً اغلب لقمه‌هاى بزرگ‌ترى براى خوردن دریافت مى‌کنند. ماهى‌‌هاى بزرگ تر که مقامى دارند براى برقرار کردن نظم در بین ماهى‌هاى کوچولو مى‌کوشند و آموزگار، پلیس ، مهندس در ساختن اتاقک یا چیزهاى دیگر مى‌شوند. و خلاصه اینکه اصلاً فقط هنگامى در زیر دریا فرهنگ به وجود مى‌آید که کوسه ماهى‌ها انسان باشند .

جوانک بى‌فریادرس
آقاى ک. ‌درباره‌ى این عادت که انسان بى‌عدالتى را تحمل کند و دم برنیاورد سخن مى‌گفت.
آقاى ک. درباره‌ى تحمل بى‌عدالتى و دم‌نزدن‌ سخن مى‌گفت و داستان زیر را تعریف کرد: شخصى از خیابان مى‌‌گذشت، از جوانکى‌ که سر راه‌ش بود و گریه مى‌کرد علت ناراحتى‌اش را پرسید: جوانک گفت: « براى‌ رفتن به سینما 2 سکه جمع کرده بودم اما جوانى آمد و یک سکه را از دستم قاپید» سپس با دست، به جوانى که کمى دورتر از آن‌ها ایستاده بود اشاره کرد. آن مرد از او پرسید: « براى کمک فریاد نزدى؟» جوانک گفت: چرا، و صداى‌ هق‌هق او شدیدتر شد. مرد که او را با مهربانى نوازش مى‌کرد، ادامه داد: هیچ‌کس صداى تو را نشنید؟ جوانک گریه‌کنان گفت: نه. مرد پرسید: دیگر بلندتر از این نمى‌توانى‌ فریاد بزنى؟ جوانک گفت: نه! و از آن‌جا که مرد لبخند مى‌زد با امید تازه‌اى‌ به او نگاه کرد.«پس این یکى‌ را هم بى‌خیال شو!» این را گفت و آخرین سکه را هم از دست‌ش گرفت و با بى‌توجهى به را‌ه‌ش ادامه داد و رفت.

عشق به چه کسى؟
شایع بود که هنرپیشه‌ى زنى‌ به نام Z به دلیل عشق نافرجام خودکشى‌ کرده است. آقاى کوینر گفت:« به دلیل عشق به خویشتن، خود را کشته است. او نتوانست عاشق آقاى X باشد، وگرنه چنین عملى را هیچ‌گاه نسبت به او مرتکب نمى‌شد. عشق یعنى آرزوى آفریدن چیزى با توانایى‌هاى دیگران. علاوه بر این باید دیگران به تو احترام بگذارند و به تو تمایل داشته باشند. و این را مى‌توان همیشه به دست آورد. این خواسته که فراتر از اندازه دوستت بدارند، به عشق حقیقى مربوط نمى‌گردد. خودشیفتگى دلیل است براى کشتن خود.

دو شهر
آقاى کوینر شهر «ب» را به شهر «آ» ترجیح مى‌داد و مى‌گفت:در شهر «آ» به من عشق مى‌ورزیدند اما در شهر «ب» مرا دوست داشتند. در شهر«آ» به من سود مى‌رساندند، اما در شهر «ب» به من نیاز داشتند. در شهر«آ» مرا سر میز غذا دعوت مى‌کردند، اما در شهر «ب» مرا به داخل آشپزخانه فراخواندند.»

فرم و محتوا
آقاى کوینر تابلوى نقاشى‌اى را نگاه مى‌کرد که چند موضوع را در یک فرم بسیار من‌درآوردى عرضه کرده بود. آقاى ک. گفت: تعدادى از هنرمندان، مانندفیلسوفان به دنیا مى‌نگرند. در کار این گروه به هنگام کوشش در راه فرم، محتوا از دست مى‌رود. زمانى پیش باغبانى کار مى‌کردم. قیچى باغبانى را به دستم داد تا یک درخت‌غار را هرس کنم. درخت داخل گلدانى قرار داشت و آن را براى جشن‌ها کرایه مى‌دادند. درخت باید به شکل کره در‌مى‌آمد. بلافاصله شروع به قطع شاخه‌هاى زاید آن کردم، اما هرچه کوشیدم تا از آن شکلى کروى به دست آید موفق به این کار نشدم. یک بار از این‌طرف زیادى از حد آن را قیچى مى‌کردم و بار دیگر از آن طرف. سرانجام وقتى آن را به شکل کره درآوردم، بسیار کوچک شده بود. باغبان نومیدانه گفت: «خب، کروى‌شکل هست اما کو درخت‌‎غارش؟»

گفت‌وگوى کوتاه
گفت‌وگوى زیر را در اغذیه‌فروشى میدان «الکساندر» شنیدم:
دور یک میز مرمر مصنوعى سه نفر نشسته بودند، دو مرد و یک زن مسن، و آبجو مى‌نوشیدند. یکى از مردها رو به مرد دیگر کرد و گفت: «شرط‌تان را بردید؟» مرد مخاطب در سکوت نگاهى به او انداخت و براى پایان دادن به این بحث جرعه‌اى آبجو نوشید. زن مسن مؤدبانه و با تردید گفت:«شما لاغرتر شده‌اید.» مرد که قبلاً سکوت کرده بود، به سکوت خود ادامه داد. سپس نگاهى سؤال‌برانگیز به مردى که سر صحبت را باز کرده بود و حالا با این جملات آن را به پایان مى‌رساند، انداخت: «بله، شما لاغرتر شده‌اید.»
این گفت‌وگو به نظرم مهم آمد، زیرا دیگر مسایل روزمره روح انسان را مى‌خراشد.
ترجمه: صادق کردونى
برگرفته از سایت پنجره .
تاریخ سینما
http://cinemaweb.blogfa.com/post-13.aspx


گفت‌وگو با عباس معروفی

 

   

دندان‌های زندگی تیزتر است
ترجمه‌ی گفت‌وگوی  فصل‌نامه‌ی آلمانی‌زبان «اخبار ادبی از آسیا، آفریقا، و آمریکای لاتین»  با عباس معروفی 
عباس معروفی (متولد 1959 در ایران) جزء مهم‌ترین نویسندگان ِ مدرن ِ ایران محسوب می‌شود. او از سال 1996 در آلمان در تبعید زندگی می‌کند. چهار سال است که یک کتاب‌فروشی در برلین دارد و آن را به یاد نویسنده‌ی بزرگ ایرانی صادق هدایت نام‌گذاری کرده است. کتاب‌های خودش به زبان آلمانی توسط زورکامپ/اینزل (Suhrkamp/Insel) منتشر می‌شود. تاکنون سه رمان از او منتشر شده که مترجم همه‌ی آن‌ها آنه‌لیزه قهرمان—بک (Anneliese Ghahraman-Beck) است: سمفونی مردگان (1996)، پیکرفرهاد (1998)، و سال بلوا (2005). هفدهم ماه مه عباس معروفی پنجاهمین سال‌گرد تولدش را در برلین جشن گرفت؛ جایی که مارتین تسرینگا (Martin Z?hringer) با نویسنده حرف زده است.
مارتین تسرینگا: یک‌بار نوشتید که در ایران روشنفکر و درد به هم تعلق دارند. آیا این به مذهب و فرهنگِ شیعیِ رنج مربوط است یا بیش‌تر به سیاست؟
عباس معروفی: هر دو درهم تنیده شده‌اند. هرکاری که انسان انجام می‌دهد، به‌گونه‌ای سیاسی است. این روزها اگر دختری در ایران بگذارد موی‌اش از زیر روسری بیرون بیاید، حرکتی سیاسی است.
آیا نویسنده‌ای سیاسی هستید؟
نه.
خیلی درباره‌ی تجارب دردآلود می‌نویسید.
در فرهنگِ ما درد حتماً امری منفی نیست.
در رمان‌ها‌تان هم از سنت‌های ایرانی و هم از سنت‌های غربی استفاده می‌کنید. اثر شما را به عنوان بخشی از "سنت سیاه"( dark tradition) ادبیاتِ مدرنِ ایران توصیف کرده‌اند. آیا این مکتب خاصِ شما‌ است؟
صادق هدایت و هوشنگ گلشیری پیش از من این‌کار را کرده‌اند. اما آن‌ها تأثیری روی آثارِ من ندارند. من بیست سال با هوشنگ گلشیری هم‌کاری کرده‌ام، مدتی شاگردش بوده‌ام. می‌خواست دقیقاً همان‌طور بنویسم که او. گلایه هم کرده است که من این‌کار را نکرده‌ام. اما بعد درباره‌ی سمفونی مردگان نوشته‌است که سمفونی مردگان در کنار بوف کور هدایت تنها شاه‌کارِ رمانِ نوی ایران است.
در حال حاضر چه می‌نویسید؟
روی دو رمان هم‌زمان کار می‌کنم. پنج سال است دارم رمان بزرگی می‌نویسم که داستانِ یک فیزیک‌دان و روزنامه‌نگار ایرانی در برلین است. او فیزیک خوانده اما نمی‌تواند کار پیدا کند و ناچار است در هتل کارکند. موضوع‌ِ رمان عشق و تنهایی است. موضوعِ رمان دوم خانواده‌ا‌ی ایرانی در کلن و یک تراژدی است.
آیا ادبیات تبعید همین است؟
رمان‌های من بوی تبعید می‌دهند، چون حالا من بوی تبعید می‌دهم.
آیا ادبیات سرنوشت‌سازِ ایران در خارج به وجود می‌آید؟
نمی‌شود گفت که ادبیات تبعید به‌تر است. در این هشت، ده سال آخر نویسندگان بسیاری اضافه شده‌اند، اما هنوز کم و بیش‌ متوسط می‌نویسند، هم در ایران و هم در خارج.
آیا گرایشی به ادبیات سرگرم‌کننده وجود دارد؟
بله، دائم کتاب‌های پرفروش (Bestseller) می‌نویسند. من خودم مایلم توقع بیش‌تری داشته باشم؛ از خوانندگان، از کار ادبی، و از خودم.
آیا خواننده‌ی ایرانی می‌تواند از پس توقعات بیش‌تر بربیاید؟
در برلین آدم‌های زیادی هستند که روزنامه‌های بازاری می‌خوانند. چنین خوانندگانی در ایران هم هستند. اما روزنامه‌نگاران، روشن‌فکران، و نویسندگان و تقریباً پانزده درصد از مردم هم هستند که می‌خوانند. این‌ها باید بقیه را با خود بکشند. یک نویسنده در ایران هم، با تلویزیون رقابت می‌کند. با این وجود سمفونی مردگان—گرچه کتابِ ساده‌ای نیست—اما در ایران بیش از صدهزار بار به فروش رفت.
آیا کتاب‌های دیگر شما در ایران پیدا می‌شود؟
در آخرین سال دولت خاتمی نُه تا از کتاب‌های من مجاز بودند. یکی هنوز هم ممنوع است که آن را به زبان فارسی در اینترنت گذاشتم. وزارت ارشاد گفت، سی‌صدوبیست پاراگراف باید حذف شود، در این صورت مجاز خواهد بود (می‌خندد). حالا اول به آلمانی منتشر می‌شود، در پاییز، توسط انتشاراتِ اینزل در فرانکفورت.
آیا نویسندگان تبعیدی دیگری هم هستند که آثارشان حالا منتشر بشود؟
نویسندگان بسیار زیادی هستند که آثارشان ممنوع است. این‌ها رمان‌های‌شان را در اینترنت منتشر می‌کنند. طبیعی است که از نظر اقتصادی ضرر است. خود من وبلاگی به فارسی و هرماه تقریباً ده‌هزار خواننده دارم.
آیا این نوع جدیدی از ارتباط بین ایران و تبعید است؟
عملاً. شیوه‌ی بسیار خوبی است.
آیا امکان تأثیرگذاری دیگری هم در ایران دارید؟
بله، الان قراردادی برای یک برنامه‌ی رادیویی دارم در شصت قسمت. هر بار، پانزده دقیقه درباره‌ی موضوعاتِ مختلفِ ادبی از قبیلِ دیالوگ‌نویسی، زاویه‌ی دید در داستان کوتاه، و الی آخر.
نوشتن خلاقانه در رادیوی ایرانی؟
چیزی شبیه به همین. من پیش‌ترها هم تدریس کرده‌ام، همین‌جا در برلین هم. تصورمی‌کنم نویسندگان در رادیو هم می‌توانند چیزی از نوشتن یاد بگیرند. قبل از هرچیز چگونه فکرشان را تربیت کنند. و بقیه یاد بگیرند چگونه می‌توان یک رمان خوب و ادبیات مدرن ‌خواند.
کدام ادبیات را مورد بحث قرار می‌دهید؟
برای رساندنِ منظور مثلاً اِی.اِل دکتروف، کافکا، و گراهام گرین بی‌اندازه اهمیت دارند. برای خود من هم گراهام گرین فوق‌العاده مهم بود. از ادبیات کلاسیک و نیز ادبیات تطبیقی هم غافل نیستم، بطور مثال تکنیک کلوزآپ. مارگریت دوراس با این تکنیک کار می‌کند، اما من می‌توانم نشان بدهم که منظومه‌ی حماسیِ مشهور شاهنامه‌ی فردوسی که تقریباً هزار سال پیش به وجود آمد، با این تکنیک کار می‌کند. در حالی که شاهنامه بسیار قدیمی است.
آیا به جز از این، برای اهل ادب و نقدِ ادبیات، وسایل ارتباط جمعی قابل دسترسی هست؟
همین تازگی‌ها با یک مجله‌ی معروف ادبیِ ایران مصاحبه داشتم، یک مجموعه نقد هم درباره‌ی همه‌ی کتاب‌های من منتشر شد. پس از ده سال برای اولین بار بود. آن خانم منتقد چندین بار به من اشاره داشت، اما آن قسمت‌ها را بعداً بیرون کشیدند.
اوضاع بازار کتاب در ایران چگونه است؟
با وجود این‌که خواننده‌ی خیلی زیادی نیست، بازار خیلی خوب است. من می‌توانستم با حق‌التألیف‌ام خیلی خوب در ایران زندگی کنم.
اما شما که نمی‌خواهید به آن‌جا برگردید؟
هنوز مجازات سنگینی در ایران در انتظار من است: شلاق و زندان به خاطر خوارشمردنِ ارزش‌های دینی. به این خاطر فعلاً سفر به ایران از نظر من منتفی است.
آیا از نظر بین‌المللی به اندازه‌ی کافی به شما توجه می‌شود؟
دوستان زیادی هستند و مصاحبه‌ها. یک کارهایی انجام می‌شود و کمک می‌کنند. اما دندان‌های زندگی تیزتر است.
فکر می‌کنید آیا آمریکایی‌ها از نظر نظامی هم در اوضاع ایران دخالت کنند؟
آن دورانی که قدرتی مثل آمریکا می‌توانست بر دنیا فرمان‌روایی کند، تمام شد. خودشان که عراق را می‌بینند. اما دولت ایران هم متوجه شده که نمی‌تواند به تمام جهانِ اسلام مسلط باشد. در داخل هم مشکل دارند و حالا باید خیلی مواظب بود. دولت ایران از جنگ استقبال می‌کند.
چرا باید خواستار جنگ باشند؟
چون از جنگ با عراق تجربه‌ی خوبی کسب کرده‌اند. دقیقاً می‌دانند که در آن سال‌های جنگ، با قدرت تمام توانستند تشکیلات‌شان را راه بیاندازند. آن‌ها خیلی راحت می‌توانند مردم را بسیج کنند. در دود جنگ، فضا و زمان دارند تا دوباره قدرت‌مندتر بشوند.
انتظار شما از نویسندگان و روشن‌فکران چیست؟
روشنفکران به هرحال مخالف جنگ هستند. می‌دانند که جنگ همیشه به نفع صاحبانِ کارخانه‌های اسلحه‌سازی است. نویسندگان باید جهان را با کتاب‌های خوب بمباران کنند.
منبع: Literaturnachrichten Nr. 93, Sommer 2007, S. 4-5
رادیو زمانه