سفارش تبلیغ
صبا ویژن

على اشرف درویشیان: داستان نویس و پژوهشگر درادبیات عامه

   على اشرف درویشیان 

علی اشرف درویشیان در 3 شهریور 1320 در کرمانشاه متولد شد. پس از تحصیل در دانشسرا، به تدریس در مدارس روستاهای گیلان غرب و شاه‌آباد غرب پرداخت که فضای فقر زده‌ی این مناطق، بعدها در اکثر آثار داستانی او بروز یافت.
او بعدتر به تهران آمد و در رشته‌ی ادبیات ادامه‌ی تحصیل داد. پیش از انقلاب 57، چند بار به علت فعالیت‌های سیاسی به زندان افتاد و نخستین داستان‌هایش را در همانجا نوشت.
از او چندین مجموعه داستان و رمان منتشر شده که اکثرا با اقبال خوانندگان مواجه شده و به چاپ‌های متعدد رسیده است. همچنین مجموعه‌یی به نام «فرهنگ افسانه‌های مردم ایران» را در دست تنظیم دارد که تا کنون ده جلد از آن منتشر شده است.
???? تولد در کرمانشاه
???? فارغ التحصیل از دانشسراى عقیدتى کرمانشاه وآموزگارى در روستاهاى کردنشین گیلانغرب و شاه آبادغرب
???? فارغ التحصیل از دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسى و روانشناسى تربیتى و از دانشسراهایى در رشته مشاوره و راهنمایى تحصیلى
???? چاپ صمد جاودانه شد در مجله جهان نو
???? آغاز دستگیرى ها و زندان در سه نوبت به مدت ? سال
???? چاپ مجموعه داستان هاى از این ولایت وآبشوران با نام مستعار لطیف تلخستانى و داستان هاى کودکان و نوجوانان : ابر سیاه هزار چشم وگل طلا و کلاش قرمز.
???? آزادى از زندان و چاپ مجموعه داستان هاى فصل نان و همراه  آهنگهاى بابام
???? چاپ رمان سلول ?? ، یازده شماره کتاب کودکان و نوجوانان و سه شماره نقد و بررسى ادبیات کودکان
???? چاپ کتاب افسانه ها و متل هاى کردى
???? چاپ رمان چهار جلدى سال هاى ابرى
???? چاپ مجموعه داستان هاى «درشتى»
???? عضویت در کمیته تدارکات براى تشکیل مجمع عمومى کانون نویسندگان ایران همراه با محمد جعفرپوینده ، کاظم کردوانى، منصور کوشان، هوشنگ گلشیرى، محمد مختارى و محمود دولت آبادى.
???? سفر به اروپا به دعوت کانون نویسندگان نروژ و سخنرانى در اسلو، استکهلم ، لندن، پاریس ، برلین، فرانکفورت ، آمستردام ، کلن.
???? سفر به سوئد به دعوت انجمن کودکان و نوجوانان سوئد.
???? سفر به نروژ به دعوت کانون مترجمین نروژ و دانشگاه نروژ بخش زبان شناسى براى دریافت جایزه ترجمه داستان  « نان و نمک براى پر طاووس» از مجموعه «درشتى» که در بین ??? داستان کوتاه از سراسر جهان رتبه اول شده بود.
???? سفر به ترکیه به دعوت کانون نویسندگان ترکیه و سخنرانى در دانشگاه هاى آنکارا و استانبول.
???? عضویت در کمیته بم وابسته به کانون نویسندگان ایران همراه با خانم سیمین بهبهانى و آقایان ، حافظ موسوى و امیرحسن چهل تن ، براى ساختن دانشکده معمارى براى بم.
آثار على اشرف درویشیان به زبان هاى: فرانسه، آلمانى، انگلیسى، عربى، کردى، ترکى، ارمنى، روسى، سوئدى، نروژى و اخیراً به زبان فنلاندى ترجمه شده است.
سایر آثار: فرهنگ افسانه هاى مردم ایران در ?? جلد همراه با رضا خندان مهابادى .
فرهنگ کردى کرمانشاهى، خاطرات صفرخان ، یادمان صمد بهرنگى، داستان هاى محبوب من در هفت جلد همراه با رضا خندان مهابادى، از ندار تا دارا، شب آبستن است (چاپ در سوئد) ، کتاب بیستون.


بانو کلمان فیلسوف و رمان‌نویس معاصر فرانسوی

   Catherine Clement

بانو کلمان فیلسوف و رمان‌نویس معاصر فرانسوی است که در حوزه ادب فرانسه نویسنده‌ای بنام است. این اثر در سپتامبر 1997 از طرف سازمان نشر Seul منتشر شد
این رمانتاریخ مذهبی در سال 1997 منتشر شد و از آغاز انتشار تاکنون از پرفروش ترین کتابهای فرانسه بوده است. نویسنده این کتاب، ، تاکنون پژوهشهای متعددی در زمینه های مردم شناسی و روانکاوی انجام داده است. وی همچنین ده رمان نگاشته است.
خشم خدایان، اورشلیم، باستان شناس و شیخه، هند با هفت چهره، مهانت جی، در میان آسمان و زمین، مادران و دختران ژاپن، مذهب رنج، عشق و شیفتگی، اسلام: تسلیم شدن به خداوند، کتاب یا کلام واز بخشهای این کتاب است.
دنیاى تئو پیدایش تحول و مسیر ادیان و مذاهب بزرگ عالم را از بدو تاریخ در قالب یک رمان جذاب و زیبا شرح مى دهد .کاترین کلمان (تئو )قهرمان 14ساله ى کتاب خود را در سفر دور و درازش از اورشلیم تا بنارس از رم و استانبول تا قاهره و پراگ از مسکو تا جاکارتا و از سنگال تا برزیل و نیویورک با سرگذشت پر فراز و نشیب ایمان آشنا مى کند و علاوه بر ادیان بزرگ الهى یهود مسیحیت و اسلام مذاهب گوناگون دیگر (آیین های مصر باستان و هندویسم و بودیسم و جنیسم وسیکیسم و ذن و تائویسم و کنفوسیانیسم وشینتویسم و ادیان و معتقدات قبیله هاى افریقاى و...)را نیز به او می شناسد .تئو در طول این سفر با فرزانگانى روبرو می شود که ذهن او را بر دنیاى روحانى اطراف می گشایند و قلب او را آرامش می بخشند .خواننده رمان کاترین کلمان در حالى کتاب را پایان خواهد بود که از دنیاى تئو آگاهى هاى تازه ای کسب کرده است و با قهرمان کتاب همزبان خواهد شد که به راهنما و همسفرش عمه مارتا می گوید : به تو اطمینان می دهم که من قدرت پروردگار را احساس کردم.و در همه جاى جهان آن را یافتم هر چند که براى خواننده کنجکاو رمان دنیای تئو پایان ندارد و گشت و گذار او در این جهان هرگز در گوشه کتابخانه فراموش نخواهد شد و مرجعى همیشگى خواهد بود.


همه ی بچه های دهکده بولربین

نویسنده: آسترید لیندگرن
مترجم: مهناز رعیتی ناشر: هرمس
چکیده:
اسم من لیزاست.من یه دخترم،البته از اسمم معلومه.من هفت سالمه و بزودی میرم توی هشت سال.گاهی وقتها مامانم میگه:"تو که دختر بزرگ مامانی،میتونی امروز ظرفها رو خشک کنی."گاهی وقتها هم لاسه و بوسه میگن:"دخترهای کوچولو نمیتونن توی بازی سرخپوستی ما شرکت کنن.تو خیلی کوچولویی."


رمان دره گل سرخ ـ نوشته آسترید لیندگرن

  


رمان برادران شیردل اوکه درایران به نام دره گل سرخ به چاپ رسیده است در سال 1973 کودک بیماری را ترسیم می کند که در آرزو و انتظار مرگ است تا بار دیگر بتواند با برادر از دست رفته اش دیدار کند. بسیاری از منتقدان کتاب شدیداً به او پرخاش کردند. اما او اعتقاد دارد:«می گویند این مسایل سخت و دردسرآور است. بچه ها اما این طوری فکر نمی کنند. به من می نویسند: «این بهترین چیزی است که تا به حال نوشته ای. در مورد همه کتاب ها اصلاً این طور نیست. ولی درباره این یکی، بچه ها این طور به من نوشته اند. بله. کتاب درباره مرگ است.» ولی منظور دلداری است و بعضی از بچه ها نوشته اند که: «خب دیگر من هیچ ترسی از مرگ ندارم. این ها خیلی باعث خوشحالی است.»
 رمان آگنده ازمفاهیمی همچون عشق.محبت.شجاعت.مبارزه باپلیدیها.می باشد نویسنده باخلاقیت اعجاب انگیزو پر احساس دنیای پس از مرگ را برای نوجوانان بیان کرده است

خلاصه‌ای از رمان دره گل سرخ
«به زودی طوفان آزادی می‌آید. آن روز طوفان آزادی، ظالمین را مثل درختی که اسیر طوفان شده باشد، خواهد شکست. طوفان آزادی، با فریاد و خشم پیش خواهد رفت و با قدرت تمام به بردگی و اسارت ما پایان خواهد داد و عاقبت آزادی از دست رفته ما را به ما باز خواهد گرداند.»
«همه می‌خواهند افسانه‌ی طوفان آزادی را بشنوند، درست مثل بچه‌هایی که دوست دارند افسانه‌‌ای را بارها و بارها گوش کنند.»        
«نمی‌شود مدت زیادی این موضوع را مخفی نگه داشت اگر دشمن نقشه‌ی ما را بفهمد، به آسانی می‌تواند ما را نابود کند.»
«یا باید پیروز شویم و یا بمیریم و همه چیز باید به سرعت انجام شود. باید زود دره را آزاد کنیم.»
«... توی نانگیمالا، خبری از افسانه‌های وحشتناک نیست و هرچه که هست، افسانه‌های شاد و خوب است، زندگی در آنجا شاد و پر از بازی و تفریح است انسانها در آنجا بازی می‌کنند. البته کار هم می‌کنند و همدیگر را در هر موردی کمک می‌کنند، اما بیشتر بازی و تفریح می‌کنند و آواز می‌خوانند و برای هم قصه‌ و افسانه تعریف می‌کنند، اما بیشتر بازی و تفریح می‌کنند و آواز می‌خواند و برای هم قصه و افسانه تعریف می‌کنند ...»       
«اوه نمی‌دانی چقدر عالی می‌شود! می‌توانیم همین طور توی دشتها و جنگلها اسب بتازیم و اینجا و آنجا اردو بزنیم و آتش برپا کنیم. اگر می‌دانستی چه جنگهایی در اطراف دره‌های نانگیمالا وجود دارد! و درست در اعماق جنگلها، دریاچه‌هایی با آبهای صاف و زلال وجود دارد؛ و ما می‌توانیم هر شب، کنار یکی از دریاچه‌ها اردو بزنیم، چندین شب و روزتوی جنگل باشیم ...»     
«در زندگی کارهایی وجود دارند که آدم مجبور به انجام دادن آنهاست، حتی اگر خطرناک باشند.»
«چون اگر آدم آن کارها را انجام ندهد، دیگر انسان نیست، بلکه فقط یک حیوان پست و بی‌ارزش است.»  

رمان دره گل سرخ ـ نوشته آسترید لیندگرن
ترجمه دکتر عزیزالله قوطاسلو ـ ناشر سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کتاب جوانه ـ چاپ اول: پاییز 1370

Die Brüder L?wenherz (ab 10)
Jonathan L?wenherz stirbt durch einen Unfall und sein kranker kleiner Bruder Krümel folgt ihm nach - eigentlich eine traurige Geschichte. Aber nein, sie beginnt doch jetzt erst: sie finden sich in einem mittelalterlichen Land Nangijala, das sie von einem b?sen Tyrannen befreien müssen. Behutsam erz?hlt und doch sehr spannend ist diese Geschichte von einer neuen "Lebensebene" nach dem Tod. Astrid Lindgren geht mit dem Thema "Tod" sehr undramatisch um und l?sst es hinter den spannenden Erlebnissen der Brüder L?wenherz als Randerscheinung zurück.


‌رمان «دنیای تئو»داستانی درباره تاریخ ادیان و مذاهب عالم

  

 (Le Voyage de th?eo)

نویسنده: کاترین کلمان (Catherine Clement) مترجم: مهدی سمسار
 قیمت پشت جلد: 45000 ریال  ناشر: نقش جهان تعداد صفحات: 688
دنیاى تئو پیدایش تحول و مسیر ادیان و مذاهب بزرگ عالم را از بدو تاریخ در قالب یک رمان جذاب و زیبا شرح مى دهد .کاترین کلمان (تئو )قهرمان 14ساله ى کتاب خود را در سفر دور و درازش از اورشلیم تا بنارس از رم و استانبول تا قاهره و پراگ از مسکو تا جاکارتا و از سنگال تا برزیل و نیویورک با سرگذشت پر فراز و نشیب ایمان آشنا مى کند و علاوه بر ادیان بزرگ الهى یهود مسیحیت و اسلام مذاهب گوناگون دیگر (آیین های مصر باستان و هندویسم و بودیسم و جنیسم وسیکیسم و ذن و تائویسم و کنفوسیانیسم وشینتویسم و ادیان و معتقدات قبیله هاى افریقاى و...)را نیز به او می شناسد .تئو در طول این سفر با فرزانگانى روبرو می شود که ذهن او را بر دنیاى روحانى اطراف می گشایند و قلب او را آرامش می بخشند .خواننده رمان کاترین کلمان در حالى کتاب را پایان خواهد بود که از دنیاى تئو آگاهى هاى تازه ای کسب کرده است و با قهرمان کتاب همزبان خواهد شد که به راهنما و همسفرش عمه مارتا می گوید : به تو اطمینان می دهم که من قدرت پروردگار را احساس کردم.و در همه جاى جهان آن را یافتم هر چند که براى خواننده کنجکاو رمان دنیای تئو پایان ندارد و گشت و گذار او در این جهان هرگز در گوشه کتابخانه فراموش نخواهد شد و مرجعى همیشگى خواهد بود.
فهرست کتاب :
خشم خدایان /ماجرائی به سبک عمه مارتا /اورشلیم /یک دیوار و یک قبر /شب درست کاران /یک زورق خورشیدی و ده دانه عدس /باستان شناس و شیخه /هفت تپه یک سنک /شوکت تجمل و تهی دستان /به صورت های خداوند /هند با هفت /چهره /مهانت جی /درس های رودخانه /ابلیس ها و اعجوبه ها /صاعقه متبرک /در میان آسمان و زمین /نیاکان و جاودانگان /مادران و دختران ژاپن /گل ها زن ها چاى/در حسرت درختان گیلاس /مذهب رنج /مادر -خاک و موهبت اشک /اسلام :تسلیم/ شدن به خداوند /عشق و شیفتگى /کتاب یا کلام /زندگى نیاکان /گاو بز خروس ها و شاگرد /اسب تاختن خدایان /اعتراض /بزرگ /بازگشت به اصل /سفر پایان یافته است سفر اغاز شده است .


در باره على اشرف درویشیان. از رنج سالهاى دور

در کرمانشاه به دنیا آمد. سوم شهریور ماه ???? خورشیدى . در کوچه علاقه بندها . نزدیک تیمچه ملاعباسعلى ، پشت سرباز خانه شهرى . پدرش اوساسیف الله آهنگر بود و در گاراژ کار مى کرد . دکانش را از دستش درآورده بودند . ناچار شاگرد شوفر شد، باغبان شد، قصاب و بقال شد و چند جور کار دیگر هم انجام داد . بعد که بچه ها بزرگ شدند و على اشرف معلم شد، خانواده هفت نفرى را به او سپرد و به شیراز رفت . به حافظ و سعدى عشق مى ورزید . مدتى هم قاچاقچى شد و به زندان افتاد که درویشیان در کتاب «آبشوران» و « سال هاى ابرى» به تفصیل به این موضوع پرداخته است . پدر عاقبت هم در شیراز و در غربت مریض شد و در کرج از دنیا رفت . مادرش زهرا سیگار قلم مى زد که البته على اشرف درویشیان به یاد ندارد؛ اما هر وقت مادر چشم هایش درد مى کرد و ناراحتش مى کرد، مى گفت که مربوط به سیگار قلم زدن است . در قدیم سیگار به صورت امروزى نبود . کاغذ سیگار را با چیزى شبیه قلم، لوله مى کردند و به سیگار فروشى ها مى دادند . آنها خودشان در کاغذها توتون مى ریختند . مادربزرگ هم خیاط بود و مشترى ها از سراسر کرمانشاه براى او کار مى آوردند . مادر مدتى هم کلاش (گیوه) مى چید و بعد از مادرش خیاطى یاد گرفت و خودش خیاطى مى کرد . درویشیان در بسیارى از آثارش از جمله در آبشوران، سال هاى ابرى ، فصل نان و همراه آهنگهاى بابام به زندگى خودش و سختى هاى آن سالها پرداخته است .
اما اولین کسى که او را با افسانه ها و قصه هاى عامیانه آشنا کرد ، مادر بزرگش بود. حتى او بود که با وجود بى سوادى ، على اشرف را با نام صادق هدایت آشنا کرد . او یکى از داستان هاى صادق هدایت را از بر بود و براى او مى گفت ، داستانى به نام «طلب آمرزش». دایى بزرگ ریخته گرى داشت و على اشرف شش سال داشت که به دکان او مى رفت و شاگردى مى کرد . پشت خانه آنها سرباز خانه بود و اغلب، سربازها را شلاق مى زدند . فریاد سربازها به کوچه و خانه آنها مى آمد . به پشت بام مى رفتند و افسرها را مى دیدند که مى ایستادند و طبال ها که طبل مى زدند و چند نفر هم با شلاق سربازانى را که خطایى کرده بودند مى زدند و براى آنکه صداى شان به گوش کسى نرسد ، با شدت طبل مى زدند . از افسرها و سرهنگ ها متنفر شده بود . روى پشت بام در کنار مادرش براى سربازها گریه مى کردند و او چنان هق هقى مى کرد که مادر عصبانى مى شد و به سرش فریاد مى کشید که : « آخر مگر این سرباز ، برادر پدرته که این طور گریه مى کنى؟» وقتى به دوازده سالگى رسید، کودتاى ?? مرداد شاه پیش آمد و او براى افسرها و سرهنگ هاى توده اى که تیر باران شدند، گریه مى کرد.
بیشتر اوقات خانه به دوش بودند و در بیشتر محله هاى کرمانشاه
کرایه نشینى کرده اند، از آن جمله، محله هاى سرتپه، چنانى، تیمچه ملاعباسعلى، گذر صاحب جمع، در طویله ، لب آبشوران، سنگ معدن، علاف خانه، وکیل آقا و چند جاى دیگر. به این خاطر است که در »سالهاى ابرى»
آن همه از خانه کشى و کرایه نشینى نوشته است. مى گوید: »هرچه هم بنویسم، باز دلم از آن رنجها سبک نمى شود، فقط کسى مى تواند آن خانه کشى ها را درک کند که به درد من گرفتار بوده باشد. « چون همیشه خانه کشى داشتند، ناچار محل مدرسه شان هم تغییر مى کرد. در سه دبستان کوروش، پانزده بهمن و بدر درس خواند. بعد به دبیرستان کزازى رفت. بعد هم دو سال در دانشسراى مقدماتى کرمانشاه، درس خواند و شد آموزگار روستا. تابستانها و بعضى روزهایى که مدرسه تعطیل بود و درس نمى خواند، براى تأمین مخارج خانه و خرج تحصیلى اش، کار مى کرد. شاگرد بنایى، شاگردآهنگرى، شاگردى مغازه هاى مختلف هر وقت پدرش کمک مى خواست جلو دستش کار مى کرد. یک وقت هم او و پدر هر دو شاگرد یک آهنگر شدند. زمانى هم باربرى و حمالى مى کردو استخوان هایش در زیر بارهاى سنگین ، صدا مى کرد. بنایى را خوب یاد گرفت، بخصوص نازک کارى را. زمانى فکر مى کرد که شاگرد بنایى، سخت ترین کارهاى دنیاست و حالا عقیده دارد که هیچ کارى در دنیا به اندازه نویسندگى ، سخت و طاقت فرسا و مشکل نیست. کلاس چهارم ابتدایى بود که کتاب امیرارسلان راخواند. مى گوید: «البته پدر و مادرم نگذاشتند فصل آخر را بخوانم چون عقیده داشتند که آواره در خانه ها مى شویم. در حالى که واقعاً همیشه آواره بودیم. من دزدکى و دور از چشم آنها فصل آخر کتاب را هم خواندم.»
پدر نیمه سوادى داشت. باباطاهر و خیام و حافظ را مى خواند و بعضى از اشعار حافظ و باباطاهر را از بر بود وشبهاى زمستان، پاى کرسى، پس ازخوردن چند قاچ ترب، به آواز برایشان مى خواند. در همان سالها على اشرف دفترچه اى درست کرد و هر شب پدرش چند بیت از آن شاعرها مى گفت و او در دفترش مى نوشت. پدر یک حلب زنگ زده، پر از کتاب داشت. این حلب، حالت مقدسى براى آنها داشت و همیشه از آن با احترام یادمى شد. بیشتر اوقات پاى چرخ خیاطى مادربزرگش مى نشست و دسته را براى او مى گرداند. مشترى ها مى آمدند و حرف مى زدند. پاى چرخ مادربزرگ، براى دوران کودکى درویشیان دانشکده اى بود.
در سال???? که به دانشسراى مقدماتى کرمانشاه رفت، روز به روز علاقه اش به مطالعه بیشتر مى شد. کتاب برایش از نان واجب تر شده بود. پدر که مى دید او هرچه درآمد دارد به کتاب مى دهد، از دستش عصبانى بود. یک روز بهانه اى به دست آورد. پاى کرسى نشسته بود و از او آب خواست. او لیوان را خیلى پر کردو آب، لب پر زد و روى دستش ریخت. دستش را گرفت و کشید کتکش زد و گفت: « تا ببینم این روزنامه ها براى تو یک شب شلوار مى شود؟»
همزمان در دانشسراى عالى تهران در رشته مشاوره و راهنمایى و در دانشگاه تهران در رشته روانشناسى تربیتى، درس خواند و در هر دو رشته تا فوق لیسانس ادامه داد. در تابستان ???? در کرمانشاه به خاطر فعالیت هاى سیاسى و نوشتن مجموعه داستان هاى « از این ولایت» دستگیر شد. پس از هشت ماه آزاد شد و دو ماه بعد دوباره در تهران دستگیر شد و به هفت ماه زندان محکوم . در پى این موضوع از شغل معلمى منفصل و از دانشگاه اخراج شد. بار سوم در اردیبهشت ???? دستگیر و به یازده سال زندان محکوم شد، در حالى که سه ماه بود ازدواج کرده بود اما سرانجام در آبان ماه ???? با انقلاب مردم ایران از زندان بیرون آمد.
درویشیان پس از نوشتن انبوهى کتاب و سپید کردن موهایش در این راه درباره شروع داستان نویسى اش مى گوید:« خودم هم نمى دانم که واقعاً چگونه شروع کردم. آیا شما اولین نفسى را که کشیده اید به یاد دارید؟ مى بینید که گفتنش مشکل است؛ اما مى توانم بگویم که شروع به داستان نویسى براى من ادامه همان علاقه ام به مطالعه بوده است. آن سالها پر تب و تاب حکومت دکتر مصدق و رونق روزنامه ها و مجله ها، آزادى مطبوعات و دموکراسى بى نظیرى که دراثر مبارزه مردم به وجود آمده بود، همه اینها در من و همسالان من ، تحرک ، امید و تکاپوى عجیبى پدید آورده بود. معلم هاى ادبیات ما، موضوع هاى زنده و پر جذبه اى براى زنگ انشا مى دادند و ما با شوق و ذوق هر چه دلمان مى خواست مى نوشتیم. رقابت در خواندن، رقابت در نوشتن و رقابت در کسب بینش اجتماعى و سیاسى، اینها همه در رشد فکرى ما در نهایت، در عشق و علاقه ما به ادبیات مؤثر بود». درویشیان طى این سالها علاوه بر داستان نویسى! به پژوهش در زمینه فرهنگ عامه نیز پرداخته است که حاصل آن در کتابهاى متعددى منتشر شده است.

ایران


نگاهى اجمالى بر داستان دنیاى تئو


داستان از اینجا شروع می‌شود که تئو و خواهر دوقلویش یک ماه زودتر از موعد مقرر به دنیا می‌آیند. خواهرش می‌میرد. منتها این موضوع را به تئو نگفته بودند. طی مسافرتهایی که بعداً در طی داستان صورت می‌گیرد، این قضیه بر او مکشوف می‌شود. به این ترتیب که تئو روزی دچار ضعف می‌شود. وقتی او را به بیمارستان می‌برند و آزمایش خون از او می‌گیرند، تشخیص می‌دهند: دچار بیماری مزمنی است که ناعلاج است و او خواهد مرد. خبر که به عمه‌اش می‌رسد، تئو را با خود به سفری دور دنیا می‌برد که در اصل یک سفر تحقیقاتی دربارة ادیان است.
سفر را از تل‌آویو و اسرائیل شروع می‌کنند و بعد به کشورهایی چون هند، چین و ژاپن، یونان، روم، مصر و کشورهای دیگر می‌روند. در هر کشوری با فرق و آیینهای آن آشنا می‌شوند، تا نهایتاً در یونان، تئو دوباره با خانواده‌اش ملاقات می‌کند و با آنها به فرانسه باز می‌گردد.
در این سفر، در هر کشور از تئو آزمایش خون گرفته می‌شود. از لحظه‌ای که تئو طی یک شهود متوجه می‌شود یک خواهر دوقلو داشته که مرده است، حالش به‌تدریج رو به بهبود می‌گذارد. در این مدت، تئو هر بار که به عالم خلسه فرو می‌رود، مرتب با خواهر دوقلوی مرده‌اش حرف می‌زند و هر بار که آزمایش خون می‌دهد، جواب آزمایشها نشان می‌دهند که حالش بهتر شده است. آخرین آزمایش نشان می‌دهد که تئو بهبودی کامل حاصل کرده است و به‌نوعی، زندگی جدیدی را شروع می‌کند. عمه‌اش هم طی این سفرها با یکی از میزبانهای‌شان در برزیل (شخصی به نام بروتوس) آشنا می‌شود و قرار ازدواج می‌گذارد. البته در طی داستان، یک رابطه عاطفی بین تئو و فاتو، دخترک مسلمان آفریقایی، به‌وجود می‌آید.
عمه تئو، در طی سفر، هر بار یک معما برای او مطرح می‌کند، و تئو هم به‌دنبال حل آن معما می‌رود. بیشتر این معماها هم مبتنی بر این است که در سفر به کجا می‌روند؟ و چه چیزی را می‌خواهند ببینند؟ اغلب هم تئو از کشف معماها بازمی‌ماند، و با تلفن همراهش با فاتو تماس می‌گیرد، و او راهنمایی‌اش می‌کند. گویی فاتو به‌نوعی، با چگونگی سفرهای تئو آشناست. البته داستان یک حادثه فرعی دیگر هم دارد. به‌این‌ترتیب‌که در ژاپن تئو عاشق دختر جوانی به نام اشی‌کو می‌شود. آنها با هم عشقی نوجوانانه می‌بازند؛ تا آنکه آخرش به‌ناچار از هم جدا می‌شوند. اشی‌کو می‌گوید که من نامزدی دارم که یک فرانسوی کارمند سفارت فرانسه در ژاپن است. تئو هم درباره فاتو حرف می‌زند و از علاقه‌اش به او می‌گوید. این جدایی برای تئو بسیار غم‌انگیز است، اما نهایتاً آن را می‌پذیرد. اما این عشق یک تحول جسمانی در تئو به‌وجود می‌آورد. داستان دارای چند حادثه فرعی کوچک از این‌گونه است. آنچه در بالا آمد، تقریبا خلاصه داستان است.
کاترین کلمان فیلسوف و رمان نویس فرانسوى ظاهرا به منظور نمایان سازى مذاهب گوناگون جهان و در نهایت معرفى یک دین برتر شخصیت داستانى خود یعنى تئو را وامى دارد تا به سفرى طولانى دست زند و پس از آن دینى براى خود برگزیند. باید به این مساله توجه داشت که این رمان تاریخى همچون رمان مشهور دنیاى سوفى نوشته یوستاین گا آردر نروژى به توصیه سازمان ملل متحد منتشر گشت.
این اثر در گونه رمان عقاید مى گنجد. در آثارى از این دست نویسنده نگاهی عمیق به مباحث فلسفى، اجتماعى، سیاسى، مذهبى و تاریخى دارد و تنها به صرف بیان حوادث داستانى اثر را خلق نمى کند. از این رو زیرساخت آثارى از این دست آنچنان مورد توجه قرار نمى گیرد چرا که نویسنده این گونه آثار غالبا فیلسوف، پژوهشگر، مورخ و ... است و تنها مى خواهد از قالب داستانى براى بیان آرا و اندیشه هاى خاص خود سود ببرد. پس مى بینیم که در رمان دنیاى سوفى یا سفر تئو نوشته کلمان طرح دیدگاه هاى هدفمند و منحصر به فرد نویسنده در راس قرار مى گیرد. آنچنان که در سفر تئو مشخص مى گردد که کلمان تنها مى خواهد تاریخ ادیان را مطرح سازد و در جمع بندى خود دین برتر را مشخص سازد. خواننده این داستان از همان ابتدا خط و مشى اصلى نویسنده را به صراحت درمى یابد. طبق نظر کلمان انسان همواره مى بایست از غرور و کمال گرایى دورى کند و رفته رفته به تساهل روى آورد. در داستان فوق عمه مارتا حاضر مى شود تئو را به این سفر طولانى ببرد. او همواره در داستان مى گوید که هیچ دینى کامل نیست و براى دست یازیدن به یک دین کامل مى بایست ادیان مختلف را درهم تلفیق کرد. این درست همان دیدگاه و سیاستى است که سازمان ملل دنبال مى کند پس مى توان به صراحت مدعى شد که رمان دنیاى تئو به سفارش سازمان ملل براى تلفیق و یکسان سازى ادیان پدید آمده است و نویسنده هدف دیگرى ندارد.
جالب تر از همه این است که کلمان براى اثبات دیدگاه خود به سفسطه روى مى آورد و مدعى مى شود که خدا یکى است و حقیقت یکى است پس باید از یک دین خاص پیروى نکرد. در این اثر راوى داستان بسیار تحت تاثیر نویسنده است و به گونه اى عمل نمى کند که خواننده احساس کند فرد دیگرى به غیر از نویسنده روایت گر حوادث است. نویسنده به هیچ عنوان پایبند به اصول داستان نویسى نیست و قصد ندارد نظام درونى داستان نویسى را رعایت کند. در داستان فوق اطلاعات مختلف درباره ادیان در گذر زمان به خواننده داده نمى شود بلکه بیشتر اطلاعات از طریق گفت وگو میان افراد مطرح مى گردد. طرح جملات طولانى و گفت وگوهاى بلند ناخواسته از جذابیت داستان کاسته است.
نکته قابل تعمیق توصیف دین اسلام در این داستان است. نویسنده به درستى دین اسلام را توضیح نمى دهد چرا که در آن صورت مجبور مى شود اعتراف کند دین اسلام دینى کامل است و نیازمند عمل تلفیق شدن نیست. نویسنده که مشخص است به خوبى به دین اسلام اشراف دارد و مى خواهد به نوعى از شرح آن طفره رود به عمد به ترکیه مى رود و به تشریح صوفى گرى در آن دیار مى پردازد. او چنین وانمود مى کند که اسلام انجام اعمال و رفتار صوفیان است. در پایان همین بخش هم به کرات مى گوید که عرفا همواره به تساهل روى مى آورند و اصولا اهل تساهل هستند.
در بخش پایانى داستان وقتى سفر تئو به پایان مى رسد تمامى شخصیت هاى مذهبى در کنار هم جمع مى شوند به غیر از شیخى که در داستان نماینده دین اسلام است. تئو درمى یابد که شیخ مسلمان مرده است. کلمان براى اغفال همگان تئو را وامى دارد تا براى مرگ شیخ بگرید. در پى آن دو نماینده دین مسیحى و یهودى تنها مى مانند و راوى مى گوید: «بنابراین براى آشتى دادن مذاهب شما دو نفر بیش نیستند.»در اینجا کلمان به طور غیرمستقیم مى گوید که براى تلفیق ادیان دین اسلام نباید حضور داشته باشد و نمى توان توقع داشت که این دین را با دو دین دیگر تلفیق کرد. او به طور غیرمستقیم مى خواهد بگوید که دین اسلام نمى تواند پایدار باشد و در واقع نویسنده شرط اصلى براى دست یازیدن به یک صلح فورى را نادیده گرفتن اسلام مى داند و به صراحت مى گوید براى تلفیق ادیان نیازى به حضور اسلام نیست.کلمان خود مى داند که اسلام دین کاملى است و نمى توان آن را با سایر ادیان تلفیق کرد چرا که به محض این که اسلام با دو دین مسیحى و یهودى رودررو مى شود به روشنى معلوم مى گردد که دو دین دیگر چه سان کامل نیستند. اما از آن جا که دین اسلام کامل است تلفیق او با سایر ادیان مشکلات زیادى را براى طراحان تلفیق ادیان به وجود مى آورد.در پایان تاکید بر این مساله ضرورى است که داستان دنیاى تئو فاقد ارزش ادبى است و بیشتر به یک متن تحلیلى تاریخى مى ماند که براساس اندیشه حاکم بر سازمان ملل تدوین گشته و قصد دارد تا بر سیاست هاى رایج آن سازمان چون یکسان سازى، جهانى سازى، تلفیق ادیان، ترویج تساهل و... صحه بگذارد.
 جوان


زندگی آسترید لیندگرن نویسنده سوئدی کتابهای کودکان و نوجوانان

  

سترید لیندگرنآسترید آنا امیلیا لیندگرن (Astrid Anna Emilia Lindgren ) (زاده? ?? نوامبر ???? - درگذشته? ?? ژانویه ????) نویسنده سوئدی کتابهای کودکان و نوجوانان بود که تعداد زیادی از کتابهایش به ?? زبان ترجمه و در بیش از ??? کشور جهان منتشر گردیده اند.
آسترید لیندگرن سالهای اولیه زندگی خود را در خانه اشان واقع در باغی بنام نس (N?s) در نزدیکی ویمربی (Vimmerby) که یکی از شهرهای استان اسمولند (Sm?land) است گذراند. بیشتر داستانهای او بر مبنای خاطرات دوران کودکی و زندگی خانواده اش در نس نوشته شده اند. اما یکی از مشهورترین شخصیت های داستان های او یعنی پی‌پی جوراب‌ بلنده (Pippi L?ngstrump) را در اصل کارین (Karin) دختر خردسال او زمانی که در بستر بیماری افتاده بود خلق کرد.
آسترید در سال ???? با کتاب خود بنام درد دلهای بریت ماری (Britt-Marie l?ttar sitt hj?rta ) در یک مسابقه ادبی که توسط موسسه جدیدالتاسیس رابن و شوگرن (Rabén & Sj?gren) برگزار شده بود شرکت کرد و برنده جایزه دوم این مسابقه گردید. وی در سال بعد نیز در همین مسابقه شرکت نمود و کتاب «پی پی جوراب بلنده» او که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده بود جایزه اول این مسابقه را از آن خود کرد. این کتاب از آن زمان به بعد همواره یکی از محبوب ترین کتابهای کودکان در سراسر جهان بوده است. جالب آنکه آسترید لیندگرن قبل از برنده شدن در مسابقه، این کتاب را برای چاب به موسسه انتشاراتی «بونیرش» (Bonniers) سپرد ولی آن موسسه کتاب را قابل چاپ تشخیص نداد و آنرا برای وی پس فرستاد.
آسترید لیندگرن با انتشار کتابهایش تقریبا بلافاصله به نویسنده ای مورد پذیرش و علاقه مردم تبدیل شد. اما از آنجا که بی اعتنایی به قدرت بزرگسالان و عدم رعایت احترام آنان یکی از خصوصیات ویژه اخلاقی قهرمانان خردسال کتابهای او بود، گاه گاه مورد خشم و غضب محافل محافظه کار جامعه قرار میگرفت.
در سال ???? از طرف مجله دامرناس ورلد (Damernas V?rld - جهان بانوان) ماموریت یافت برای نوشتن مطالب و مقالات کوتاه در باره جامعه آمریکا به آن کشور سفر نماید. نقل شده است که او در همان ابتدای ورود به آمریکا بعلت مواجه شدن با تبعیض نژادی که در آن جامعه نسبت به سیاهان اعمال میگردید شدیدا متاثر و ناراحت شده بوده است. وی چند سال بعد مجموعه مقالاتی که در آمریکا نوشته بود را در کتابی بنام «کتی در آمریکا» منتشر نمود.
در سال ???? موسسه رابن و شوگرن بانی جایزه ادبی جدیدی گردید که آنرا به افتخار آسترید و در رابطه با جشن تولد ?? سالگی وی جایزه ادبی آسترید لیندگرن نام نهاد. این جایزه که مبلغ آن برابر ????? کرون سوئد است هر ساله در روز تولد آسترید لیندگرن در ماه نوامبر به یکی از نویسندگان سوئدی کتابهای کودکان اهدا می گردد.
آسترید بخاطر دفاع و حمایت از حقوق کودکان و حیوانات و همچنین مخالفت اش با تنبیه بدنی نیز شخص شناخته شده ای بود. در سال ???? دومین دریافت کننده جایزه هانس کریستین آندرسن - جایزه بین المللی ادبیات کودک - گردید و در سال ???? جایزه بین المللی که به «آلترناتیو جایزه نوبل» معروف شده است به دلیل عدالت خواهی او ، تعهدش نسبت به حاکم شدن فرهنگ عدم خشونت در جامعه، درک و همدردی وی با اقلیت ها و همچنین بخاطر عشق وی به طبیعت و کوششی که در راه حفظ آن بعمل می آورد به وی اعطاء گردید. یک برنامه رادیویی در نودمین سالروز تولدش او را بعنوان «زن سال سوئد» برگزید.
آسترید لیندگرن در سال ???? و در سن ?? سالگی درگذشت. دولت سوئد بعد از مرگ وی و برای گرامیداشت خاطره او «جایزه یادبود آسترید لیندگرن» را بنیاد نهاد. این جایزه، که مبلغ آن بالغ بر ? میلیون کرون سوئد است، بزرگترین جایزه نقدی جهان در رابطه با ادبیات کودک و نوجوان بحساب می آید. علاوه بر این بزرگترین بیمارستان کودکان سوئد در استکهلم نیز نام آسترید لیندگرن را بر خود دارد.
در سال ???? مجموعه? نسخه های اصلی و دستنوشت کتابهای آسترید لیندگرن که در کتابخانه سلطنتی سوئد در (استکهلم) نگهداری می گردد از طرف سازمان یونسکو بعنوان بخشی از میراث فرهنگی جهان به ثبت رسید.
 آثار
پی پی جوراب بلنده (Pippi L?ngstrump)
کارلسون روی پشت بام (Karlsson p? taket)
رونیا دختر یک راهزن (Ronja r?vardotter)
میو، میوی من (Mio, min Mio)
برادران شیردل (Br?derna Lejonhj?rta) یا دره گل سرخ
همه بچه های دهکده بولر (Barnen i Bullerbyn)


پی‌پی جوراب‌بلنده

پی‌پی جوراب‌بلنده (Pippi L?ngstrump) نام شخصیتی داستانی است در یک‌رشته از داستان‌ها نوشته آسترید لیندگرن.
پی‌پی در این داستان‌ها دختربچه? نه‌ساله‌ای است که کاملاً مستقل و بدون والدین به‌سر می‌برد. رفتار او کاملاً متفاوت با هم‌سنانش است و شخصیتی جسور و نیرویی فوق‌العاده دارد به‌طوری‌ که اسب خود را یک‌دستی بلند می‌کند. او مرتباً بزرگسالان خودخواه را استهزاء یا "خیط" می‌کند و این رفتارش معمولاً برای کودگان خواننده سرگرم‌کننده است.
چهار کتاب اول پی‌پی در سال‌های ???? تا ???? منتشر شدند و پنج کتاب دیگر هم از ???? تا ???? به این سری افزوده‌شد. دو داستان نهایی در سال‌های ???? و ???? به چاپ رسیدند. کتاب‌های پی‌پی جوراب‌بلنده به شمار زیادی از زبان‌ها ترجمه شده.

پی پی جوراب بلنده نخستین کتاب از مجموعه داستان‌های پی پی جوراب بلنده برای اولین بار در سال 1945 به چاپ رسید و امروز داستان‌های پی پی جوراب بلنده به بیش از 70 زبان زنده دنیا ترجمه شده و در بیش از 100کشور دنیا بارها به چاپ رسیده است.
موضوع داستان‌های پی پی جوراب بلنده عمدتا متاثر از ماجراها، خاطرات و افکار نویسنده در دوران کودکی او بوده است. شخصیت پی پی جوراب بلنده نیز دختر 9 ساله ای است که به تنهایی همراه با یک اسب و یک میمون در یک خانه قدیمی زندگی می‌کند. او دختری بی باک، آزاد از آداب و عقاید دست و پاگیر محدود کننده اطرافیان و به گونه‌ای غیر عادی قوی بنیه است.
    لیندگرن که خود شیفته شخصیت پی پی بود، درباره او طی مصاحبه ای گفته است: «اسم پی پی را گذاشتیم، برای این که یک کمی خنگ و خل به گوش برسه و بچه عجیب و غریبی به نظر بیاد. پی پی یک دختر کوچکی بود که قدرتی داشت ولی ازش سوء استفاده نمی کرد. من با تمام وجودم احساس می کنم که قدرت یک پدیده وحشتناکی است و به ندرت انسان هایی پیدا می شوند که قدرت داشته باشند ولی ازش سوء استفاده نکنند، اما پی پی برای من نمونه تمام عیار کودک درونی بود که ما در خودمان می کشیم.»
    پی پی حالا نزدیک به پنجاه سال دارد و تا به حال بیش از23 نسخه سینمایی و انیمیشن بر اساس آن ساخته شده که کودکان را در سراسر جهان با این موجود شیرین آشنا کرده است.
. انتشارات Sjoengren Raben & که طی چند سال اخیر انتشار آثار این نویسنده را به عهده دارد، به واسطه انتشار مجموعه داستان های پی پی تبدیل به یکی از قدرتمندترین ناشران ادبیات کودک در سراسر اروپا شده است،تا امروز تنها داستان های پی پی بیش از 270 بار در سوئد تجدید چاپ شده است، بسیاری از کودکان سوئدی پیش از شروع مدرسه با پی پی و داستان هایش مانوس می شوند.داستان های پی پی جوراب بلند به 60 زبان زنده دنیا ترجمه شده است و نویسندگان بسیاری با الهام از این شخصیت دست به خلق کاراکترهای اینچنینی زده اند.
 ناشر این کتاب گردش مالی این کتاب را طی این سال ها درست به اندازه تمام هزینه ای می داند که دولت سوئد صرف حمایت از ادبیات کودک کرده است.
آسترید لیندگرن، نویسنده و خالق این شخصیت افسانه‌ای بیشتر این داستان‌ها را برای دختر ناتوان و بیمارش که در بستر بیماری بود، خلق کرده است.او در طول زندگی اش به دلیل تلاش‌های حمایت‌گرانه‌اش از حقوق کودکان، حفاظت و حمایت از طبیعت و مخالفت با خشونت به ویژه نسبت به کودکان و حیوانات، برنده جوایز بین المللی متعدد شده است. او همچنین دومین برنده جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن در ادبیات کودک و نیز کاندید دوم برای جایزه نوبل بوده است.


پاها بی جوراب، دستها بی کتاب

متن  زیرقطعه  شعر ی است از کتاب بسیار زیبای«پاها بی جوراب، دستها بی کتاب» نوشته ی «حمید گروگان»
این شعر در نهایت سادگی و عامیانه بودن و با داشتن طنزی تلخ، بیانگر مشکلات موجود در نظام آموزشی و تربیتی گذشته است...(هرچندهنوزهم کمبودمدرسه وعدم امکانات آموزشی ازبزرگترین مشکلات نظام آموزش وپرورش میباشد وکودکان دربرخی ازمناطق کشور درزیرکپرهاوچادرها بدون داشتن وسایل گرماسازدرتابستان ونداشتن بخاری درزمستان وباسختی به تحصیل مشغول هستند وشمارزیادی ازاین کودکان مجبورند برای رسیدن به مدرسه ازمسیرهای سخت وطولانی گذرکنند)
 این کتاب در تابستان 1357 چاپ شد ودر زمستان 1358 برای دومین بار با تیراژ 5000 جلد به چاپ رسید و بعد از آن خبری از تجدید چاپ آن در دست نیست!!!

پاها بی جوراب، دستها بی کتاب
تاپ تاپِ خمیر  در یه مدرسه   بچه ها اسیـر  کدوم مدرسه ؟  کدوم بچه ها ؟ کدوم دبیــرا ؟
گوش کن حالا  درس کجا بود؟  مشق کجا بود؟ کی درس می داد؟  کی درس می خوند؟
کجا شو بگم؟  از چی بگم؟  مدرسه کوچیک  بچه ها زیاد  معلومه دیگه  بلا سرشون
خیلــی میاد توی هر کلاس پنجاه شصت نفر!!!  همه جــــا کثیــف   همه جا سیــــــاه
طفلک بچــــه ها بچه فقیــــــــرا   پاپتیـــــــــا  صبح که می شد  یــکی ، یــکی  دوتــا ، دوتــا  می دویـــدن  توی کوچه ها راستی نگفتم براتون شامشــون چی بــــــود
تــــاپ تــــاپ خمیــر   شام فقرا ، نون و پنیــر   سفره شون پاره، روی یک حصیر
صبحانه شون نون خالـــــی بود!   جای شما ها  خیلی خالی بود بگذریم حالا
یـکی ، یـکی  دوتــا ، دوتــا  می دویدن توی کوچه ها  لا مَلِکُم "احمد"ی مچل
ساملکم "اصغر"ی کچل  بزن قدش اکبر گَری   جون خودت ، خیلی خری
چاکرتم ، ماشا الله قربونم بری ایشا الله   تکلیف ها رو نوشتی؟کدوم تکلیف؟ حسابه؟
آره دیگه ، حسابه  خیلی حالت خرابه  علوم خوندی؟  ولش کن  انگلیسی؟
نخوندنش ثوابه!!!  تاریخ و جغرافیا؟ جون تو فوت آبم  "کانادا" کجاس؟
بغل سیخ کبابه  نگو که حالم خرابه حرفا تموم که می شد  نوبت کار می شد
پیش به سوی مدرسه  خنده به درس هندسه.. تاب تاپِ خمیر  آقــای مدیــر  خستــه و پیـــر
اونجا ایستاده عصبانیه.می خواد بزنه  مرد بدی نیست ، چرا می زنه؟  خستــه شــده
همـه زنــدگیش،  قسطی شده!!! چِل سال کار کرده  پولش کافی نیست،  دیگه حالیش نیست..
پس چیکار کنه؟  خب ، می زنــه  نارحتیشو... سر بچه هـــا خالی می کنه.. امـــا امـــروز
مثــل دیــروز  کلاسا تاریــک  بخاری ها سرد گریه ی سقف  چکه ی اشک. تخته ها بیرنگ  رنـــگ بچه ها  سقف ها کوته   قـــد بچــه ها   کلاس ها خاموش   مثـل بچـــه ها 
گردنــــا کـــــــــج   دماغــــا کثیــــــف  شلـــوارا پــــــــاره  سرهــــا  بی کـــــلاه
موهـــــا ژولیــــــده   ناخونــــا  بلنـــــــد   پا هـــــا  بی جـوراب   دست ها بی کتـاب
کتـــاب  بی دفـتر  دفــــتر  بی کاغـذ  قلــــم بی جوهر   جوهــر رنگ آب. روی میــــزا 
چرک و سیاه   همه خط خطی  این مال احمد  این مال محمود  این مال هادی  این مال جعفر معلم میـــاد زنگ اولــــــه
روی صندلیش  می نشینـــه  "ریاضیات"  همه جا سکوت
ترس از کتک  ناگهان گرومب!!! چرتا پاره شد  چی شد چی نشد "صندلی شکست"
همه بچه ها: قاه و قاه و قاه   همه بچه ها:  کِر و کِر و کِر  همه بچه ها:   هِر و هِر و هِر
"معلم" پا شد!!!  دستا به کمر بچه ها" سکوت  خاک بر سرا  بی شرفـــــا  بی پــــــدرا
بی غیرتـــا .علی پیش پیشی. حاضر آقا  گمشو بیا ، درس جواب بده  چ‍َ  چَ‍‍  چَشم آقا  بنویس بینم گچ نیست آقا به درک که نیست، بنویس بینم  گچ نیست آقا!!!
گفتم به درک ، خاک بر سرت  جون بکن یالا  بد بخت گدا  بگو ببینم  دو هزار تومن
حقوق منِ  چیکارش کنم؟   هزار تومن ، قسط بدم!؟  هفت صد تومن ، اجاره بدم!؟
برا بچه هام،  لباس بخـــرم؟ غذاشون بــدم؟  دکتر ببــــرم؟  دوا بخـــــرم؟ چیکارش کنم؟  نمی دونم آقا  سخته مس‍ئله  حل نمی شه  هیچ جا ننوشته   زِر زِر نکن   یه ذره فکر کن 
یادم اومد ، آسونه آقا  تاپ تاپِ خمیر  معلم نباش  برو فال بگیر   کارش کمتره   پولش بیشتره گمشو بتمرگ  خیلی تنبلی   امسال رد می شی ... مبصر بیا  دفترو بردار صفر براش بزار
زنگ دومه ،  فارسی و دستور"  بچه ها ، برپا خواهش می کنم..
مبصرا حمق ، بچه ها کجان؟  خسته شدن  نصفشون رفتن!!! سر قبر کی ؟                                                  
قبر خودشون   قبرشون کجاس؟  توی خونه شون   خونه شون کجاس؟
سر قبرشون  "خب ، بتمرگ" علی پیش پیشی  حاضر آقا گمشو بیا ، درس جواب بده  چ‍َ   چ‍َ  چَشم آقا  شعر و معنی کن. کدوم شعر آقا؟  گوش کن حالا "اندرون از طعام خالی دار تا در آن نور معرفت بینی" آقا معلومه ،خیــلی واضحــه  یعنی آقـــــا تاپ تاپِ خمیر  نون نخور ، بمیر  یعنی آقا  اگه مثل من   غذا نخـــوری  یعنی پولشو نداشته باشی
 بدبخت باشی  فقیر باشی   ریقت در میاد  بو می گیری!!!  آبروت می ره گمشو بتمرگ  کچــل بــی رگ  خیـــلی تنبـــلی درس نخــوندی  مبصـــر بیـــــا   دفتــــر و وردار   صفر براش بذار
زنگ سومــه  زنگ آخــــره  زنگ هنــــــر  آهای مبصر  بله آقا
بچه ها کجان؟  همشون رفتن   کی اجازه داد؟ خودشون آقا   پس اون کیه؟
علی پیش پیشی چرا اون نرفت؟ بی هنره خیلی تنبله   علی پیش پیشی 
حاضر آقا گمشو بیا ، درس جواب بده چَ‍  چَ‍  چَشم آقا  بگو ببینم ، هنرچیه؟
حال ندارم   چرا نداری؟ نا ندارم  چرا نداری؟  گرسنمه غذا بخور 
نون ندارم   چرا نداری؟  پول ندارم   چرا نداری؟  کار ندارم
چرا نداری؟   بی هنرم   بی هنری؟! خاک بر سرت  خاک بر سرم!!!