سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جنایت و مکافات

 

   

جنایت و مکافات رمانی است نوشته? فیودور داستایوسکی نویسنده? پرآوازه? روس.
این کتاب داستان دانشجویی به نام «راسکولْنیکُف» را روایت می‌کند که به خاطر اصول مرتکب قتل می‌شود. بنابر انگیزه‌های پیچیده‌ای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است؛ زن رباخواری را همراه با خواهرش که غیر منتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر می‌‌شوند، می‌‌کشد و پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته می‌‌بیند و آنها را پنهان می‌‌کند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسکولنیکف این تصور را که هر کس را که می‌‌بیند به او مظنون است و با این افکار کارش به جنون میرسد در این بین او عاشق سوفیا دختری که به خاطر مشکلات مالی خانواده‌اش دست به تن‌فروشی زده بود می‌شود. داستایوسکی این رابطه را به نشانه? مهر خداوندی به انسان خطاکار استفاده کرده است و همان عشق ,نیروی رستگاری بخش است .البته راسکولنیکف بعد از اقرار به گناه و زندان شدن در سیبری به این حقیقت رسید .
جدا از این که داستان به بیان سرنوشت راسکولنیکف بپردازد به موضوعاتی همچون صدقه ,کفر و الحاد ,الکلیسم ,جوامع آنارشیستی روسیه و نقد شدید و صریح داستایوسکی از جامعه آن روز روسیه می‌پردازد .
مضمون و درون مایه? کتاب تحلیل انگیزه‌های قتل و تأثیر قتل بر قاتل است که داستایوسکی مسئله? رابطه میان خویشتن و جهان پیرامون و فرد و جامعه را در آن گنجانده است.
رفتار راسکولنیکف در این داستان را می‌توان در دیگر آثار نویسنده همچون یادداشت‌های زیرزمینی و برادران کارامازوف نیز مشاهده کرد (رفتار او بسیار شبیه ایوان کارامازوف در برادران کارامازوف است).او می‌تواند با توجه به توانایی‌هایش کار خوبی برای خود پیدا کند درحالیکه بسیار فقیرانه زندگی می‌کند.در حالی‌که رازومیخین وضعیتی مشابه با او دارد ولی بسیار بهتر از او زندگی می‌کند و هنگامی که به راسکولنیکف کاری پیشنهاد می‌کند او از این کار سرباز می‌زند و در حالی‌که پلیس هیچ‌گونه مدرکی علیه او ندارد او آنها را به خود مشکوک می‌‌کند
داستایوسکی سه بار تلاش کرد تا این اثر را از زبان شخصیت اصلی داستان روایت کند؛ نخست به شکل یادداشت‌های روزانه شخصیت اصلی، سپس به شکل اعترافات او در برابر دادگاه و سرانجام به صورت خاطراتی که او به هنگام آزادی از زندان می‌نویسد ولی در نهایت آن را به روایت ساده? سوم شخص مفرد که قالب نهایی رمان بود نوشت.
او این داستان را از ژانویه ???? تا تابستان آن سال، در نشریه «روسکی وستنیک» به چاپ رسانید.